- سنی
- اهل سنت و جماعت، غیر شیعی رفیع و بلند، گرانقدر، بزرگ
معنی سنی - جستجوی لغت در جدول جو
- سنی
- رفیع، بلند، عالی، بلند مرتبه
- سنی
- آهن، ریم آهن، مخفّف واژه سینی
- سنی
- فرقه ای از مسلمانان که پیرو سنت پیغمبر و قائل به خلافت ابوبکر و جانشینان او است، اهل تسنّن، اهل سنّت
- سنی ((سَ نِ یّ))
- رفیع، عالی
- سنی ((س))
- آهن، ریم آهن
- سنی ((سُ نّ))
- پیرو سنت پیغمبر، پیرو فرقه ای از مسلمانان که قایل به خلافت ابوبکر و جانشینان اویند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
زیور، مروارید که به رشته نکشیده باشند، شکار که از چیگاه شکارگر درآید
سال قحط
برتر بلندتر سنی تر ارفع عالیتر بلندتر اعلی، روشنتر
زن نیکو، زن نیک تر
برگشتن، دگر شدن، نرمکاری، افسون کردن
بلندتر، عالی تر، رفیع تر
نیکوتر، عاقبت نیکو، کار نیک، رؤیت خدا، فیروزی، شهادت
اسماء حسنی: نام های خدا که شماره آن ها 99 است، مانند رحیم، کریم، رازق و غیره
اسماء حسنی: نام های خدا که شماره آن ها 99 است، مانند رحیم، کریم، رازق و غیره
نیک، خوب
مونث سنی چنبی روشی زن پایگاه چنبی روشن، بلند مونث سنی مقامات سنیه. مونث سنی زنی که پیرو اهل تسنن باشد
باد، همزاد، ریگتوده دراز
مصغر سنان و بنان نیزه و کلک
جمع سنه، سا ل ها شتان، خشکسال ها همزاد همسال، سونش، زمین چریده، تیزکردن تیغ جمع سنه در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) سالها سنون
بلند پایه
خانه گچکاری شده، گچه ستاره ای است
اشتر پوش، کناره بوب (فرش بساط)، کناره تشلیخ (سجاده)
مونث سنیع خوبروی زن، راه کوهستانی
خوبروی مرد، بسیار
پسر خوانده
سنه ها، سالها، جمع واژۀ سنه
از القاب و عناوین اشرافی اروپایی
مؤنث واژۀ سنیّ، رفیع، بلند، عالی، بلند مرتبه
مؤنث واژۀ سنّی، کسی که پیرو اهل سنت پیغمبر و قائل به خلافت ابوبکر و جانشینان او است
سیاه دانه، گیاهی خودرو با برگ های بنفش و دانه های ریز سیاه که مصرف دارویی و خوراکی دارد، کرنج، سیسارون، شونیز، سیاه تخمه، سنز، غرمج، بوغنج، کبودان
زود گذر گذرا