همراه. رفیق. (برهان) (آنندراج) (فرهنگ رشیدی). مردم همراه و رفیق و همدم. (ناظم الاطباء). رجوع به سنگمبر و سنگار شود، اتصال و امتزاج دو کس یا دو چیز و در زبان هندی نیز همین معنی رادارد. (برهان) (از آنندراج). اتصال دو چیز با هم. (فرهنگ رشیدی) ، همسفر. (ناظم الاطباء)
همراه. رفیق. (برهان) (آنندراج) (فرهنگ رشیدی). مردم همراه و رفیق و همدم. (ناظم الاطباء). رجوع به سنگمبر و سنگار شود، اتصال و امتزاج دو کس یا دو چیز و در زبان هندی نیز همین معنی رادارد. (برهان) (از آنندراج). اتصال دو چیز با هم. (فرهنگ رشیدی) ، همسفر. (ناظم الاطباء)
پرنده ای است بغایت تیز و بعضی گویند جانوری است مانند جعل که پیوسته در حمامها میباشد و بعضی دیگر گویند کرمی است. (برهان) (از آنندراج). جانوری است پرنده. (شرفنامۀ منیری). جانوری است مانند جعل که در حمام ها باشد. (از فرهنگ رشیدی). ابن وردان. (مهذب الاسماء)
پرنده ای است بغایت تیز و بعضی گویند جانوری است مانند جعل که پیوسته در حمامها میباشد و بعضی دیگر گویند کرمی است. (برهان) (از آنندراج). جانوری است پرنده. (شرفنامۀ منیری). جانوری است مانند جعل که در حمام ها باشد. (از فرهنگ رشیدی). ابن وردان. (مهذب الاسماء)
خارپشت بزرگ تیرانداز که خارهای بلند ابلق دارد و آن ها را مانند تیر می اندازد، جوجه تیغی تشی، سیخول، زکاسه، سکاسه، رکاشه، اسگر، اسغر، سگر، پهمزک، پیهن، بیهن، روباه ترکی، کاسجوک، جبروز، قنفذ
خارپشت بزرگ تیرانداز که خارهای بلند ابلق دارد و آن ها را مانند تیر می اندازد، جوجه تیغی تَشی، سیخول، زُکاسه، سُکاسه، رُکاشه، اُسگُر، اُسغُر، سُگُر، پَهمَزَک، پیهَن، بیهَن، روباه تُرکی، کاسجوک، جَبروز، قُنفُذ
دیوار، گودال یا برآمدگی خاک، سنگ یا شاخۀ درخت که سربازان هنگام جنگ برای خود درست می کنند و در پناه آن قرار می گیرند تا از تیراندازی دشمن آسیب نبینند، پناهگاه، جان پناه سنگر بستن: در امور نظامی ساختن سنگر، آماده کردن سنگر
دیوار، گودال یا برآمدگی خاک، سنگ یا شاخۀ درخت که سربازان هنگام جنگ برای خود درست می کنند و در پناه آن قرار می گیرند تا از تیراندازی دشمن آسیب نبینند، پناهگاه، جان پناه سنگر بستن: در امور نظامی ساختن سنگر، آماده کردن سنگر
نوعی نان که در تنور بر روی سنگ ریزه پخته می شود سنگ خرد، سنگ کوچک تگرگ، قطره های باران که در اثر سرد شدن ناگهانی هوا در ارتفاع کم به صورت دانه های کوچک یخ می بارد، ژاله، شخکاسه، آب بسته، پسکک، یخچه، پسنگک، شهنگانه، سنگچه، سنگرک برای مثال ویحک ای ابر بر گنهکاران / سنگک و برف باری و باران (عنصری - ۳۶۸)
نوعی نان که در تنور بر روی سنگ ریزه پخته می شود سنگ خرد، سنگ کوچک تَگَرگ، قطره های باران که در اثر سرد شدن ناگهانی هوا در ارتفاع کم به صورت دانه های کوچک یخ می بارد، ژالِه، شَخکاسِه، آبِ بَستِه، پَسکَک، یَخچِه، پَسَنگَک، شَهَنگانِه، سَنگچِه، سَنگرَک برای مِثال ویحک ای ابر بر گنهکاران / سنگک و برف باری و باران (عنصری - ۳۶۸)
سنگ کوچک و نوعی نان را هم گویند که بر روی تنور سنگی طبخ میشود سنک کوچک سنگ خرد، تگرگ، ژاله، نانی که از آرد گندم بروی ریگ (سنگ خرد) گرم در داخل تنور پزند، نوعی غله سیاه و کوچک خلر، پرنده ایست شکاری از دسته سیاه چشمان ترمتای طمتایی سنگدان
سنگ کوچک و نوعی نان را هم گویند که بر روی تنور سنگی طبخ میشود سنک کوچک سنگ خرد، تگرگ، ژاله، نانی که از آرد گندم بروی ریگ (سنگ خرد) گرم در داخل تنور پزند، نوعی غله سیاه و کوچک خلر، پرنده ایست شکاری از دسته سیاه چشمان ترمتای طمتایی سنگدان