آثار و بقایای موجودات زندۀ قدیمی (حیوانی یا نباتی) مانند استخوان و دندان و صدف و امثال آن ها که از زمان های قدیم در داخل طبقات زمین باقی مانده و به صورت سنگ درآمده است و از مطالعۀ آن ها می توان تا حدی به احوال جانداران قدیم و همچنین عمر طبقات زمین پی برد، فسیل
آثار و بقایای موجودات زندۀ قدیمی (حیوانی یا نباتی) مانند استخوان و دندان و صدف و امثال آن ها که از زمان های قدیم در داخل طبقات زمین باقی مانده و به صورت سنگ درآمده است و از مطالعۀ آن ها می توان تا حدی به احوال جانداران قدیم و همچنین عمر طبقات زمین پی برد، فسیل
صفت تنگبار. دیرپذیری. دشوارپذیری. تنگی اجازه و رخصت: چون هست تنگباری در طبع او سرشته هر ساعتی به خواهش زو بار می چه جویی ؟ سمائی مروزی. معروف لبت به تنگباری چونانکه دلت به تنگ خویی. انوری. آوازه فراخ شد به عالم درگاه ترا به تنگباری. خاقانی. ز تیغ تنگ چشمان حصاری قدرخان را در آن در تنگباری. نظامی. رجوع به تنگ و دیگر ترکیبهای آن و تنگبار شود
صفت تنگبار. دیرپذیری. دشوارپذیری. تنگی اجازه و رخصت: چون هست تنگباری در طبع او سرشته هر ساعتی به خواهش زو بار می چه جویی ؟ سمائی مروزی. معروف لبت به تنگباری چونانکه دلت به تنگ خویی. انوری. آوازه فراخ شد به عالم درگاه ترا به تنگباری. خاقانی. ز تیغ تنگ چشمان حصاری قدرخان را در آن در تنگباری. نظامی. رجوع به تنگ و دیگر ترکیبهای آن و تنگبار شود
معروف است که مردم زنگبار باشد. (برهان) (از آنندراج). از: ’زنگبار’ + ’ی’ (نسبت). (حاشیۀ برهان چ معین). منسوب به زنگبار. اهل زنگبار. از مردم زنگبار. (فرهنگ فارسی معین). منسوب به زنگبار. (ناظم الاطباء) ، صمغی را نیز گویند سیاه که از درخت صنوبر گیرند. (برهان) (آنندراج) (فرهنگ فارسی معین). صمغ صنوبر باشد... (جهانگیری). صمغ درخت صنوبر. (ناظم الاطباء)
معروف است که مردم زنگبار باشد. (برهان) (از آنندراج). از: ’زنگبار’ + ’ی’ (نسبت). (حاشیۀ برهان چ معین). منسوب به زنگبار. اهل زنگبار. از مردم زنگبار. (فرهنگ فارسی معین). منسوب به زنگبار. (ناظم الاطباء) ، صمغی را نیز گویند سیاه که از درخت صنوبر گیرند. (برهان) (آنندراج) (فرهنگ فارسی معین). صمغ صنوبر باشد... (جهانگیری). صمغ درخت صنوبر. (ناظم الاطباء)
رجم. (ناظم الاطباء). عمل سنگسار کردن. رجم کردن: مکن بر فرق خسرو سنگباری چو فرهادش مکش در سنگساری. خاقانی. سری دگر بکف آور که در طریقت عشق سزاست این سر سگسار سنگساری را. خاقانی. با وجود شرمساری و بیم سنگساری گفت... (گلستان چ یوسفی ص 165)
رجم. (ناظم الاطباء). عمل سنگسار کردن. رجم کردن: مکن بر فرق خسرو سنگباری چو فرهادش مکش در سنگساری. خاقانی. سری دگر بکف آور که در طریقت عشق سزاست این سر سگسار سنگساری را. خاقانی. با وجود شرمساری و بیم سنگساری گفت... (گلستان چ یوسفی ص 165)
بقایای متحجر شده موجودات زنده اعصار قدیمه. این بقایا علم به احوال موجودات گذشته را به مقیاس بسیار زیادی برای ما روشن میکنند و نیز در تشخیص سن طبقات زمین موثرند فسیل
بقایای متحجر شده موجودات زنده اعصار قدیمه. این بقایا علم به احوال موجودات گذشته را به مقیاس بسیار زیادی برای ما روشن میکنند و نیز در تشخیص سن طبقات زمین موثرند فسیل