صفت تنگبار. دیرپذیری. دشوارپذیری. تنگی اجازه و رخصت: چون هست تنگباری در طبع او سرشته هر ساعتی به خواهش زو بار می چه جویی ؟ سمائی مروزی. معروف لبت به تنگباری چونانکه دلت به تنگ خویی. انوری. آوازه فراخ شد به عالم درگاه ترا به تنگباری. خاقانی. ز تیغ تنگ چشمان حصاری قدرخان را در آن در تنگباری. نظامی. رجوع به تنگ و دیگر ترکیبهای آن و تنگبار شود