جدول جو
جدول جو

معنی تنگباری

تنگباری
(تَ)
صفت تنگبار. دیرپذیری. دشوارپذیری. تنگی اجازه و رخصت:
چون هست تنگباری در طبع او سرشته
هر ساعتی به خواهش زو بار می چه جویی ؟
سمائی مروزی.
معروف لبت به تنگباری
چونانکه دلت به تنگ خویی.
انوری.
آوازه فراخ شد به عالم
درگاه ترا به تنگباری.
خاقانی.
ز تیغ تنگ چشمان حصاری
قدرخان را در آن در تنگباری.
نظامی.
رجوع به تنگ و دیگر ترکیبهای آن و تنگبار شود
لغت نامه دهخدا