- سنوه
- سال زمانه زمانک
معنی سنوه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
نام یکی از دلاوران مازندرانی در سپاه مازندران در زمان کیکاووس پادشاه کیانی، مرکب از سنج (ریشه سنجیدن) + ه (وسیله سنجش)
معیار، مقیاس
پسری، فرزند خواندگی خرمن غله و کاه و غیره
پاره گوشت
زر خالص، ریزه زر
پلیدی سرگین پلیدی، شکاف شکاف کلبه و کپر
بلند پایه شدن
دشنام دادن، لت زدن (کتک زدن)، نیرو مندی، شکوه
خرسندی، فراموشی، سرگرمی، بی اندوهی آسود گی
بوی بد
پارسی تازی گشته سنجه (وزنه) سنگه سیاه و سپید سنگی که چیزها رابدان وزن کنند وزنه
زمین خشک بی گیاه قحط زده
میله فلزی که برای پر کردن تفنگهای سرپر یا پاک کردن لولهی تفنگ بکار میرود
میوه دادن دو سال یکبار چون کویک خرمابن
سندان آهنگران
مونث سنی چنبی روشی زن پایگاه چنبی روشن، بلند مونث سنی مقامات سنیه. مونث سنی زنی که پیرو اهل تسنن باشد
سال زمانه زمانک
سالانه
جمع سنه، سال ها گرد دندان خازدندان، جمع سنه، سال ها جمع سنه در حالت رفعی (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) سالها سنین
خوب و نیکو گردیدن
کوسه که هیچ ریش ندارد یا مرد سبک ریش
گربه، مهره های گردن
پشت باز نهادن، برآمدن برکوه، نزدیک پنجاه رسیدن
پابرجایی در دانش
پیدا شدن پدید آمدن ایجاد شدن، حدوث (واقعه) ایجاد (سانحه)
پنیر، کره، انگبین، شیره، رازیانه، زیره
جمع سنب، اسپان تیز رو نوندان
شکوفه، سرشاخه ها
پستو، خرسنگ، درپوشه، خوان، سه پایه
سنه ها، سالها، جمع واژۀ سنه
زر سوده و ریزه ریزه، ریزۀ زر، زر خالص، برای مثال فزون زان که بخشی به زائر تو زر / نه ساوه نه رشته برآید ز کان (فرالاوی - شاعران بی دیوان - ۴۱)
سنخ ها، گونه ها، نوع ها، جمع واژۀ سنخ
گربه، مهتر، بزرگ، بیخ دم، مهره های گردن