پاسبانی. (آنندراج) (بهار عجم). شغل پاسبانی در شب و شب پاسبانی. (ناظم الاطباء) : گرد قصر عالی شهزاد شبها تا بروز خون دل از دیده ریزان تنقطاری می کنم. خان کلان (از آنندراج). رجوع به تنقطار شود
پاسبانی. (آنندراج) (بهار عجم). شغل پاسبانی در شب و شب پاسبانی. (ناظم الاطباء) : گرد قصر عالی شهزاد شبها تا بروز خون دل از دیده ریزان تنقطاری می کنم. خان کلان (از آنندراج). رجوع به تنقطار شود
فروماندن در راه از قافله. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). یقال: انقطع به (مجهولاً). (از ناظم الاطباء) ، گاوزبان، ناخنک. (ناظم الاطباء). و رجوع به شنجار و حمیرا شود
فروماندن در راه از قافله. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). یقال: انقطع به (مجهولاً). (از ناظم الاطباء) ، گاوزبان، ناخنک. (ناظم الاطباء). و رجوع به شنجار و حمیرا شود
از بیخ بریده شدن و برکنده گردیدن درخت و بر زمین افتادن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). برکنده شدن درخت از ریشه. (از اقرب الموارد). از بیخ برکنده شدن. (ترجمان القرآن جرجانی). برکنده شدن. (مصادر زوزنی). از بن کنده شدن. (تاج المصادر بیهقی)
از بیخ بریده شدن و برکنده گردیدن درخت و بر زمین افتادن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). برکنده شدن درخت از ریشه. (از اقرب الموارد). از بیخ برکنده شدن. (ترجمان القرآن جرجانی). برکنده شدن. (مصادر زوزنی). از بن کنده شدن. (تاج المصادر بیهقی)
نوعی از سیاست که آدمی را تا کمر درخاک نشانند و بر آن سنگ باران کنند بحدی که بمیرد. (غیاث). سیاستی باشد مشهور که آدمی تا کمر در خاک نشانند و سنگ باران کنند. (برهان). سیاستی است که به عربی رجم خوانند. (انجمن آرا) (ناظم الاطباء) : هرکه در حرم پادشاه رود و با دختر پادشاهان زنا کند جزای سنگسار باشد. (اسکندرنامه نسخۀ سعید نفیسی). کنند آن هیونان از آن سنگبار نمانند خود را در آن سنگسار. نظامی. برآمد یکی ابر ظلمات رنگ بر آن سنگساران ببارید سنگ. نظامی. ما نگون و سنگسار آئیم از او ما کساد و بی غبار آئیم از او. مولوی. ، رسخ و رسخ در لغت به معنی ثبوت باشد که از ثابت شدن است، (اصطلاح اهل تناسخ) آن است که چیزی بسه مرتبه متنزل شود یعنی روح از صورت انسان بصورت حیوان دیگر جلوه نماید و بعد از آن بصورت نباتی چمن آرا گردد و آنرا بگذارد و بصورت جماد ظهور کند. (از ناظم الاطباء) (برهان) (از انجمن آرا) (آنندراج). این لغت دساتیری است
نوعی از سیاست که آدمی را تا کمر درخاک نشانند و بر آن سنگ باران کنند بحدی که بمیرد. (غیاث). سیاستی باشد مشهور که آدمی تا کمر در خاک نشانند و سنگ باران کنند. (برهان). سیاستی است که به عربی رجم خوانند. (انجمن آرا) (ناظم الاطباء) : هرکه در حرم پادشاه رود و با دختر پادشاهان زنا کند جزای سنگسار باشد. (اسکندرنامه نسخۀ سعید نفیسی). کنند آن هیونان از آن سنگبار نمانند خود را در آن سنگسار. نظامی. برآمد یکی ابر ظلمات رنگ بر آن سنگساران ببارید سنگ. نظامی. ما نگون و سنگسار آئیم از او ما کساد و بی غبار آئیم از او. مولوی. ، رسخ و رسخ در لغت به معنی ثبوت باشد که از ثابت شدن است، (اصطلاح اهل تناسخ) آن است که چیزی بسه مرتبه متنزل شود یعنی روح از صورت انسان بصورت حیوان دیگر جلوه نماید و بعد از آن بصورت نباتی چمن آرا گردد و آنرا بگذارد و بصورت جماد ظهور کند. (از ناظم الاطباء) (برهان) (از انجمن آرا) (آنندراج). این لغت دساتیری است
صمغی است از اساکفه مثل قلقنت، قلقند و ازآن است زاج. (اقرب الموارد). رجوع به قلقنت شود. زاج شتر دندان. (آنندراج). قلقطار به فتح دو قاف و در ماهیت آن اختلاف است اکثر زاج اصفر و بعضی زاج سفید شتر دندان و بعضی زاج اصفر مایل به سرخی دانسته اند و بهترین آن خالص بسیار ریزه و براق مانند زرنیخ زودشکن است. (مخزن الادویه). نوعی از زاگ به رنگ زرد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). زاج زرد باشد و آن را زاج شتر دندان هم میگویند. (برهان)
صمغی است از اساکفه مثل قَلقَنت، قَلقَند و ازآن است زاج. (اقرب الموارد). رجوع به قلقنت شود. زاج شتر دندان. (آنندراج). قلقطار به فتح دو قاف و در ماهیت آن اختلاف است اکثر زاج اصفر و بعضی زاج سفید شتر دندان و بعضی زاج اصفر مایل به سرخی دانسته اند و بهترین آن خالص بسیار ریزه و براق مانند زرنیخ زودشکن است. (مخزن الادویه). نوعی از زاگ به رنگ زرد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). زاج زرد باشد و آن را زاج شتر دندان هم میگویند. (برهان)