- سندلی
- کرسی را گویند که کفش و پای افزار بر بالای آن گذارند، چهار پایه پشتی دار
معنی سندلی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ماهی زهره از گیاهان
نوعی کفش (یا چرمی یا چرمی)
سندل کوچک کفش کوچک
پارسی تازی گشته سندسی منسوب به سندس: صدره آن جا سندسی و جبه این جا ششتری. (سنائی)
سخت و دراز، کمان استوار، نیزه کبود، پیکان سفید، شیر از جانوران، ستبر، پیگال
سخت دلی بیرحمی
چهار پایۀ پشتی دار که بر روی آن می نشینند
زیرگاه، بشکل چهار پایه که روی آن می نشینند و خستگی از تن بدر می کنند
بلوت اسپی از گیاهان
ریسمان گلوله شده
منسوب به مندل: (عود مندلی)
((صَ دَ))
فرهنگ فارسی معین
سندلی، وسیله ای که روی آن می نشینند
صندلی الکتریکی: نوعی صندلی فلزی که از آن جریان برق عبور داده و برای اعدام به کار می برند
صندلی چرخ دار: نوعی صندلی دارای چرخ برای افراد معمول و بیمارانی که قادر به حرکت نیستند، ویلچر
صندلی الکتریکی: نوعی صندلی فلزی که از آن جریان برق عبور داده و برای اعدام به کار می برند
صندلی چرخ دار: نوعی صندلی دارای چرخ برای افراد معمول و بیمارانی که قادر به حرکت نیستند، ویلچر
پارسی تازی گشته سه دله سه گتک (اتاق) در یک خانه
منسوب سند اهل سند از مردم سند، یکی از گونه های بلوط است که آنرا بلوط سبز گویند
کفش چوبی