جدول جو
جدول جو

معنی سنجانا - جستجوی لغت در جدول جو

سنجانا
(سَ)
منسوب بسنجان و اهل سنجان. (از مزدیسنا تألیف محمد معین ص 13)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سنجابی
تصویر سنجابی
به رنگ سنجاب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سنجاقک
تصویر سنجاقک
حشره ای با بدن باریک و کشیده، چشم های بزرگ و چهار بال نازک و رنگین که به سرعت پرواز می کنند، چیچیلاس، سیخ فلزی نازک که در سوراخ های سرپیچ ها قرار می دهند که مهره ها هنگام حرکت یا کار کردن ماشین باز نشود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سنگانه
تصویر سنگانه
پرنده ای کوچک به اندازۀ گنجشک و شبیه آن با منقار باریک و نوک تیز و پرواز سریع و کوتاه، صعوه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فسنجان
تصویر فسنجان
خورشی که از گوشت یا مرغ، مغز گردو، رب انار و گاهی شکر تهیه می شود
فرهنگ فارسی عمید
(سَ نَ)
دهی است جزء دهستان قاقازان بخش ضیأآباد شهرستان قزوین. دارای 240تن سکنه است. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات، انگور، قیسی، بادام و چغندر قند. شغل اهالی زراعت، قالی وجاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
شیخ خواجه سنجان بچند نام موسوم است. شاه سنجان، سلطان سنجان و شیخ سنجان. شیخ صاحب وقت بود و در خاندان ایشان همیشه یکی صاحب سجاده است. (تاریخ گزیده ص 793). رجوع به شاه سنجان شود
لغت نامه دهخدا
(سَ)
صفت بیان حالت ازمصدر سنجیدن. در حال سنجیدن. رجوع به سنجیدن شود
لغت نامه دهخدا
(سَ)
معرب سنگان. قصبۀ مرکزی بخش رشخوار شهرستان تربت حیدریه. جمعیت آن 850 تن است. (فرهنگ فارسی معین). قصبه ای است بخراسان. (منتهی الارب). قصبۀ خواف است و از آنجاست ابوالحسن علی بن القاسم السنجانی: طوس و جاجرم و جوین و بیهق و خواف و سنجان و سرخس. (تاریخ جهانگشای جوینی ص 118)
معرب سنگان. قریه ای بود بر دروازۀ شهر مرو که آنرا ’ورسنگان’ میگفتند. (فرهنگ فارسی معین). قریه ای است نزدیک دروازۀ شهر مرو و یکی از دروازه های این شهربه این نام موسوم است. (معجم البلدان) :
چون خور براسب قلۀ سنجان برآمدن
از نعل اسب قلۀ ثهلان شکستنش.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
درفشک ماهچک، چچلاس چیچلاس (گویش گیلکی) بازک سنجاقی کوچک که در سوراخهای سرپیچها تعبیه کنند تا مهره ها در موقع کار کردن ماشین باز نگردند، حشره ایست از راسته برگ بالان که دارای چهار بال نازک کاملا طویل میباشد. بدنش کشیده است و با داشتن چهار بال نازک کاملا شبیه یک هواپیمای چهار باله میباشد. ماده این جانور در کنار نهرها یا آبهای ساکن تخم گذاری میکند. نوزاد وی پس از خروج از تخم ابتدا آبزی است و پس از آنکه مبدل به جانور کامل شد از آب خارج میشود و پرواز میکند چچلاس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سنجابی
تصویر سنجابی
پارسی تازی گشته سنجابی از رنگ ها نزدیک به رنگ خاکستری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سندانی
تصویر سندانی
منسوب به سندان، سندان گوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سندانه
تصویر سندانه
مونث سندان ماچه خر نیرومند
فرهنگ لغت هوشیار
خورشی که از گوشت ماکیان اردک مرغابی یا گوسفند با مغز گردو و روغن و رب تهیه کنند و آن انواع دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ردجانا
تصویر ردجانا
رفت گذشت سپری شد
فرهنگ لغت هوشیار
((فِ س))
خورشی که از گوشت پرنده یا گوسفند با مغز گردو و روغن و رب انار تهیه کنند
فرهنگ فارسی معین
((سَ قَ))
حشره ای است از راسته برگ بالان که دارای چهار بال نازک طویل می باشد. نوزادش پس از خروج از تخم ابتدا آبزی است و پس از تبدیل شدن به جانور کامل از آب خارج می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گنجانه
تصویر گنجانه
ظرفیت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هنجارا
تصویر هنجارا
Normatively
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از هنجارا
تصویر هنجارا
normativement
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از هنجارا
تصویر هنجارا
kwa njia ya kawaida
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از هنجارا
تصویر هنجارا
규범적으로
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از هنجارا
تصویر هنجارا
normatif bir şekilde
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از هنجارا
تصویر هنجارا
নীতিগতভাবে
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از هنجارا
تصویر هنجارا
मानक रूप से
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از هنجارا
تصویر هنجارا
in modo normativo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از هنجارا
تصویر هنجارا
normativamente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از هنجارا
تصویر هنجارا
normativ
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از هنجارا
تصویر هنجارا
normatief
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از هنجارا
تصویر هنجارا
нормативно
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از هنجارا
تصویر هنجارا
нормативно
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از هنجارا
تصویر هنجارا
normatywnie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از هنجارا
تصویر هنجارا
normativamente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تزئین کردن، برای تزئین
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از هنجارا
تصویر هنجارا
规范地
دیکشنری فارسی به چینی