جدول جو
جدول جو

معنی سنتور - جستجوی لغت در جدول جو

سنتور
یکی از ساز های زهی که سیم های بسیار (حدود ۷۲ سیم) بر روی آن کشیده شده و با دو مضراب چوبی بلند نواخته می شود و از قدیمی ترین سازهای ایران است
فرهنگ فارسی عمید
سنتور
(سَ)
نام سازی است. یکی از قدیمترین و کاملترین سازهای ایرانی که بشکل ذوزنقتین ساخته و سیمهای بسیاری بر روی آن کشیده شده است و آنرا بوسیلۀ دو مضراب چوبی نوازند. (فرهنگ فارسی معین) ، نوعی از ساز برای بازیچۀ اطفال که بر دو لب چسبانند و از یک سو بسوی دیگر کشند و در وی دمند و آوازی از آن برآرند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
سنتور
یکی از قدیمترین و کاملترین سازهای ایرانی که به شکل ذوزنقتین ساخته شده و سیمهای بسیار بر روی آن کشیده شده است و آنرا به وسیله دو مضراب چوبی نوازند
فرهنگ لغت هوشیار
سنتور
((سَ))
از سازهای ایرانی به شکل ذوزنقه که دارای سیم های بسیاری است و به وسیله دو مضراب چوبی نواخته می شود
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نستور
تصویر نستور
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر زریر پسر گشتاسپ پادشاه کیانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سناتور
تصویر سناتور
عضو مجلس سنا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تنتور
تصویر تنتور
محلول یک دارو در الکل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سنیور
تصویر سنیور
از القاب و عناوین اشرافی اروپایی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کنتور
تصویر کنتور
دستگاه مخصوص تعیین مصرف برق، آب، گاز و امثال آن ها، دستگاه شمارنده برای کمیّت های مختلف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سنگور
تصویر سنگور
سله، سبد، زنبیل
کماج، تختۀ گرد که میانش سوراخ دارد و در سرستون خیمه قرار می دهند، سپندوز، بادریسه، شنگرک، سنگرک، چناب، کلیچۀ خیمه
فرهنگ فارسی عمید
فرانسوی ملگیا الکل یا اترکه از عناصر فعال موادمعدنینباتی و حیوانی استخراج میشود. یا تنتورید. محلول ید و الکل که برای التیام زخم بکار رود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سناتور
تصویر سناتور
وکیل مجلس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سنقور
تصویر سنقور
ترکی تازی گشته باز از مرغان شکاری
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته سنتور در فرهنگ عربی به فارسی لاروس این واژه را یونانی دانسته که درست نیست سنتور یکی از ساز های باستانی ایرانی است
فرهنگ لغت هوشیار
آلتی که مقدار مصرف برق، آب، گاز و غیره را در یک کارخانه یا یک موسسه تعیین کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کنتور
تصویر کنتور
((کُ تُ))
کنتر، دستگاهی برای تعیین کردن مصرف برق و آب و امثال آن ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سناتور
تصویر سناتور
((س))
عضو مجلس سنا، نماینده مجلس اعیان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تنتور
تصویر تنتور
((تَ))
الکل یا اتر که از عناصر فعال مواد معدنی، نباتی و حیوانی استخراج می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کنتور
تصویر کنتور
شمارنده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سناتور
تصویر سناتور
Senator
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سناتور
تصویر سناتور
sénateur
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از سناتور
تصویر سناتور
סנאטור
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از سناتور
تصویر سناتور
상원의원
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از سناتور
تصویر سناتور
senator
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از سناتور
تصویر سناتور
सीनेटर
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از سناتور
تصویر سناتور
senator
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از سناتور
تصویر سناتور
senador
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سناتور
تصویر سناتور
senador
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از سناتور
تصویر سناتور
senatore
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از سناتور
تصویر سناتور
参议员
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سناتور
تصویر سناتور
senator
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سناتور
تصویر سناتور
сенатор
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سناتور
تصویر سناتور
Senator
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سناتور
تصویر سناتور
сенатор
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سناتور
تصویر سناتور
上院議員
دیکشنری فارسی به ژاپنی