- سناط
- کوسه کوسج، تنک ریش
معنی سناط - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع سناط و سناط، کوسگان، ریش بزیان
انبوهی کردن
سریانی تازی شده دومین ماه ازسال خورشیدی رویم پنجمینماه ازسال سریانی برگرفته ازنام یازدهمین ماه سال یهودی ماه فوریه نام یکی از ماه های رومیان
کسی که جسد میت را حنوط کند
تندی تیزی دربوی
پارسی تازی گشته سرتک راه راه روشن شمشیر بران
بال مرغ، لغزش در نبشتن، لغزش در سخن، پی هم افکندن، سست دویدن اسپ، خاموشی و شنیدن افتاده، جمع سقطه، پاره های افتاده پاره های ابر نبهره فروش (نبهره قلب تقلبی)، خرده فروش، افتان بسیار سقوط کننده، شمشیر بران که مضروب را زمین افکند
رسته و صف، دسته و قطار
از ریشه پارسی سبد گر
میوه دادن دو سال یکبار چون کویک خرمابن
سر نیزه
کوهان شتر
موضعی است از دریا که آبش تنگ باشد و تهش گل بوده و بیم آن باشد که کشتی در آنجا بند شود
ناسازی دشمنی خوک شنگی (شنگ خرطوم) آنندراج سناد را با کرگدن برابر دانسته که درست نیست، ماده شتر تنومند پساچند آک در پساوند چون زمین و زمان دود و دید اختلاف داشتن، اختلاف، در شعر عربی اختلاف حذو و اختلاف تاسیس است و در شعر پارسی اختلاف ردیف است چنانکه گفته اند: کنی ناخوش بما بر زندگانی اگر از مادمی دوری گزینی. ردف قافیه اول الف است و ردف قافیه دوم یاء
دوده که بر در و دیوار نشسته، نو رنگی اندودن به رنگی دیگر، چراغ
قطعه ایست از موسیقی و خاص آلات موسیقی مرکب از سه تا چهار بند دارای خصایص مختلف. دیگر موسیقی سمفنیک مثل سمفونی و کنسرتو و غیره
دراز شکم، دراز بد بختی
کوسه که هیچ ریش ندارد یا مرد سبک ریش
جمع سوط، تازیانه ها، سرود گویی جمع سوط تازیانه ها شلاقها
خوش آب و رنگ: زن
رکن معظم هر چیز، شریف قوم، بزرگ قوم،
کوهان شتر، کمرگاه، گودبان، گرده بان، گردبان
کوهان شتر، کمرگاه، گودبان، گرده بان، گردبان
سوط ها، تازیانه ها، جمع واژۀ سوط
شمشیر بران که پیش از مقطوع به زمین برسد
قطعۀ آهن نوک تیز که بر سر چوب دستی یا نیزه نصب کنند، سرنیزه
آنچه بر زمین بگسترانند و بر روی آن طعام بگذارند، بساط، سفره، خوان، صف، رده، رسته
اندوه دیر پای
در آویختگی، پیچیدگی، گواه تزده (سند)
((س))
فرهنگ فارسی معین
اختلاف داشتن، اختلاف، در شعر عربی اختلاف حذو و اختلاف تأسیس است و در شعر پارسی اختلاف ردف است