مدتی که از عمر انسان یا جاندار دیگر گذشته باشد، مدت عمر و زندگانی سن بلوغ: سنی که دختر یا پسر به رشد طبیعی برسد، حد رشد یا بلوغ دختر در دین اسلام نه سالگی و پسر چهارده سالگی است سن تمییز: سنی که وقتی انسان به آن برسد نفع و ضرر خود را می شناسد
مدتی که از عمر انسان یا جاندار دیگر گذشته باشد، مدت عمر و زندگانی سن بلوغ: سنی که دختر یا پسر به رشد طبیعی برسد، حد رشد یا بلوغ دختر در دین اسلام نه سالگی و پسر چهارده سالگی است سنِ تمییز: سنی که وقتی انسان به آن برسد نفع و ضرر خود را می شناسد
حشره ای ریز و دارای بال های کوچک با دهانی به شکل خرطوم که با آن شیرۀ ساقه و خوشۀ جو یا گندم را می مکد و از بزرگترین آفات گندم و برخی درختان مانند سیب و گلابی است و برای دفع آن علاوه بر سم از نوعی زنبور استفاده می شود در هنر تئاتر قسمتی از سالن که در آنجا نمایش اجرا می شود، صحنۀ نمایش
حشره ای ریز و دارای بال های کوچک با دهانی به شکل خرطوم که با آن شیرۀ ساقه و خوشۀ جو یا گندم را می مکد و از بزرگترین آفات گندم و برخی درختان مانند سیب و گلابی است و برای دفع آن علاوه بر سَم از نوعی زنبور استفاده می شود در هنر تئاتر قسمتی از سالن که در آنجا نمایش اجرا می شود، صحنۀ نمایش
تیز کردن کارد را بفسان. (منتهی الارب) (آنندراج). تیز کردن. (تاج المصادر بیهقی) ، نصب کردن سنان به نیزه، مالیدن دندان را به سواک، سخت راندن شتران را. (منتهی الارب) (آنندراج). نیک راندن شتر. (تاج المصادر بیهقی) ، ظاهر کردن و آشکارا کردن کاری را، سفال گردانیدن گل، سنان زدن یا بدان گزیدن یا شکستن دندان او را، خوابانیدن و برجستن بر آن، گذاشتن شتران را در چراگاه، نیکو کردن سیاست و تیمار کسی را، تصویر آن چیز کشیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) ، سن علیه الدرع او الماء، ریخت آن را بر آن. (منتهی الارب) ، زره به خویشتن فروگذاشتن. (تاج المصادر بیهقی) ، رفتن در آن راه، آرزومند طعام کردن کسی را چیزی، ریختن خاک بر زمین، بلند کردن. (منتهی الارب) (آنندراج). بلند شدن. (المصادر زوزنی) ، آب بر روی ریختن. (منتهی الارب) (آنندراج)
تیز کردن کارد را بفسان. (منتهی الارب) (آنندراج). تیز کردن. (تاج المصادر بیهقی) ، نصب کردن سنان به نیزه، مالیدن دندان را به سواک، سخت راندن شتران را. (منتهی الارب) (آنندراج). نیک راندن شتر. (تاج المصادر بیهقی) ، ظاهر کردن و آشکارا کردن کاری را، سفال گردانیدن گل، سنان زدن یا بدان گزیدن یا شکستن دندان او را، خوابانیدن و برجستن بر آن، گذاشتن شتران را در چراگاه، نیکو کردن سیاست و تیمار کسی را، تصویر آن چیز کشیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) ، سن علیه الدرع او الماء، ریخت آن را بر آن. (منتهی الارب) ، زره به خویشتن فروگذاشتن. (تاج المصادر بیهقی) ، رفتن در آن راه، آرزومند طعام کردن کسی را چیزی، ریختن خاک بر زمین، بلند کردن. (منتهی الارب) (آنندراج). بلند شدن. (المصادر زوزنی) ، آب بر روی ریختن. (منتهی الارب) (آنندراج)
رستنی باشد که بر درختها پیچد و به عربی عشقه خوانند. (برهان) (آنندراج). عشقه بود که بر درخت پیچد. (لغت فرس اسدی) (تحفۀ حکیم مؤمن) ، سان که مثل و مانند و رسم و عادت و طرز و روش باشد، سنان. نیزه. (برهان) (آنندراج)
رستنی باشد که بر درختها پیچد و به عربی عشقه خوانند. (برهان) (آنندراج). عشقه بود که بر درخت پیچد. (لغت فرس اسدی) (تحفۀ حکیم مؤمن) ، سان که مثل و مانند و رسم و عادت و طرز و روش باشد، سنان. نیزه. (برهان) (آنندراج)
دهی است از دهستان قصبۀنصار بخش قصبۀ معمرۀ شهرستان آبادان. دارای 350 تن سکنه. آب آن از شطالعرب و لوله کشی خسروآباد. محصول آنجا حنا، مختصری انگور و خرما. شغل اهالی آنجا زراعت، ماهیگیری، حصیربافی و گلاب گیری است. ساکنین از طایفۀ نصار هستند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
دهی است از دهستان قصبۀنصار بخش قصبۀ معمرۀ شهرستان آبادان. دارای 350 تن سکنه. آب آن از شطالعرب و لوله کشی خسروآباد. محصول آنجا حنا، مختصری انگور و خرما. شغل اهالی آنجا زراعت، ماهیگیری، حصیربافی و گلاب گیری است. ساکنین از طایفۀ نصار هستند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
دندان، سال. (منتهی الارب) ، عمر. مدت عمر. زندگانی. هنگام از عمر. (ناظم الاطباء). عمر. (منتهی الارب). سال و عمر. مؤنث است در مردم باشد یا غیر آن. ج، اسنان. (آنندراج) ، گاو دشتی. (منتهی الارب) (آنندراج). گاو نر. (مهذب الاسماء) ، تیزی مهرۀ پشت، جای تراش از قلم، زبان قلم، شاخ، دانه از سیر، دندانۀ راسن، اکل شدید. (منتهی الارب) (آنندراج). - سن بلوغ، هنگامی که شخص مکلف شود و به تکلیف رسد. (ناظم الاطباء). - سن تمیز، هنگامی که شخص شاعر شود و خوب و بد را بشناسد. - سن رشد، سن قانونی. بلوغ سن. - سن شباب، جوانی. (ناظم الاطباء). - سن شیخوخت، پیری. (ناظم الاطباء). - سن قانونی، سال و مدت عمری که پس از آن قانون اجازه میدهد کلیۀ معاملات را شخصاً انجام دهد. - سن و سال، عمر و زندگانی. (ناظم الاطباء)
دندان، سال. (منتهی الارب) ، عمر. مدت عمر. زندگانی. هنگام از عمر. (ناظم الاطباء). عمر. (منتهی الارب). سال و عمر. مؤنث است در مردم باشد یا غیر آن. ج، اسنان. (آنندراج) ، گاو دشتی. (منتهی الارب) (آنندراج). گاو نر. (مهذب الاسماء) ، تیزی مهرۀ پشت، جای تراش از قلم، زبان قلم، شاخ، دانه از سیر، دندانۀ راسن، اکل شدید. (منتهی الارب) (آنندراج). - سن بلوغ، هنگامی که شخص مکلف شود و به تکلیف رسد. (ناظم الاطباء). - سن تمیز، هنگامی که شخص شاعر شود و خوب و بد را بشناسد. - سن رشد، سن قانونی. بلوغ سن. - سن شباب، جوانی. (ناظم الاطباء). - سن شیخوخت، پیری. (ناظم الاطباء). - سن قانونی، سال و مدت عمری که پس از آن قانون اجازه میدهد کلیۀ معاملات را شخصاً انجام دهد. - سن و سال، عمر و زندگانی. (ناظم الاطباء)