معنی سن سن (سَ) رستنی باشد که بر درختها پیچد و به عربی عشقه خوانند. (برهان) (آنندراج). عشقه بود که بر درخت پیچد. (لغت فرس اسدی) (تحفۀ حکیم مؤمن) ، سان که مثل و مانند و رسم و عادت و طرز و روش باشد، سنان. نیزه. (برهان) (آنندراج) لغت نامه دهخدا