- سمیریه
- گونه ای کشتی ناو
معنی سمیریه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مونث اثیری، جمع اثیریات
شاخه ای از گروه زیدیه پیروان ذکیربن صفوان
دیگران
در تازی نیامده دیگران جمع سایر اشخاص دیگر دیگران: خانمها با کالسکه روان گشتند و سایرین هم داخل خانه شدند
گونه ای ماهی استخوانی که حداکثر طولش تا 25 سانتیمتر میرسد و بدنش پوشیده از فلسهای نسبتا درشت نازک و نوک تیز است رنگ بدنش سبز و در قسمتهای پشت آن خط آبی رنگ بمحاذات تیره پشت حیوان قرار دارد. پهلو ها و شکم حیوان سفید و نقره یی است ماهی مذبور را جهت تغذیه و ساختن کنسرو صید میکنند
چادر یمنی، نام روستایی در مسر
زن گندمگون، پارسی تازی گشته سمیرا از نام های زنان سمیرا نام دارد آن جهانگیر سمیرا را مهین بانوست تفسیر (نظامی)
مونث مسیحی
پیروان نصیر و ابن حزم از گزافندگان که باور داشتند باشنادگان آسمان می توانند پیکر زمینی بپذیرند آنان پس از پیامبر (ص) علی بن ابیطالب (ع) را و هم چنین فرزندانش را بهترین آدمیان و برابر با خدا می دانستند
دیناری بود ازمسکوکات دوره بنی امیه که درزمان خلافت یزیدبن عبدالملک بوسیله عمربن هبیره (ازاعمال بنی امیه درعراق) ضرب شد، پس ازعهد بنی امیه منصور خلیفه عباسی فقط سه سکه از نقوداموی راپذیرفت وآن سه عبارت بودند از: هبیریه خالدیه ویوسفیه که سالها رواج داشتند
ساردین، نوعی ماهی دریایی کوچک فلس دار به رنگ سبز تیره که زیر شکمش سفید است و بیشتر برای ساختن کنسرو صید می شود
فرمان نامه
ابری که به شب آید
مونث سایر. یا هفت سایره. هفت سیاره
میوه ناک پر بار
از پارسی میر بانو خدیش مونث امیر خاتون خانم
دستور کتبی
منسوب به حمیر. ساخته حمیر، از مردم حمیر اهل حمیر
خمیر ترش، خمیر مایه
نیکویی، شادکامی، رستگاری، آزادگی مونث خیری وابسته به خیر: امور خیریه (کالرهایی که نفع و خیر خلق در آن باشد)
زن پوشیده و پاکدامن
ریشخند
منسوب به سریر، معالجات بالینی
راز، پاکدل
مونث سفیر باآرش های (سفیر) و گردنبند سیمین، گردنبند زرین
آبکی کردن شیر را