جدول جو
جدول جو

معنی سمیر - جستجوی لغت در جدول جو

سمیر
(پسرانه)
قصه گو
تصویری از سمیر
تصویر سمیر
فرهنگ نامهای ایرانی
سمیر
زمانه و روزگار
تصویری از سمیر
تصویر سمیر
فرهنگ لغت هوشیار
سمیر
افسانه گو در شب، مصاحب شب، کنایه از دهر، روزگار
تصویری از سمیر
تصویر سمیر
فرهنگ فارسی عمید
سمیر
((سَ))
افسانه گو، زمانه، روزگار
تصویری از سمیر
تصویر سمیر
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سمیرا
تصویر سمیرا
(دخترانه)
عشق وزندگی سعید (دختر گندمگون)، هم صحبت شبانه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سمیره
تصویر سمیره
خط
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سمیره
تصویر سمیره
خط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سمیرا
تصویر سمیرا
گیاهی شبیه کاسنی که در طب به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سمیرا
تصویر سمیرا
((سُ))
مصغر سمراء. زن گندم گون
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تسمیر
تصویر تسمیر
تنک کردن شیر آبکی کردن شیر، میخکوب کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سایر
تصویر سایر
(پسرانه)
سیرکننده، رونده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سمیه
تصویر سمیه
(پسرانه)
نام مادر عمار یاسر که از اصحاب پیامبر (ص) بود
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سمین
تصویر سمین
(دخترانه)
چاق، فربه، ارزشمند و عالی معمولاً در مورد سخن و شعر گفته می شود
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سمیع
تصویر سمیع
(پسرانه)
شنوا، از نامهای خداوند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سریر
تصویر سریر
(دخترانه)
تخت پادشاهی، اورنگ
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از امیر
تصویر امیر
(پسرانه)
شاه، پادشاه، حاکم، به صورت پیشوند در ابتدای بعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانند امیربانو، امیرپویا، و امیرحسین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ضمیر
تصویر ضمیر
اندرون
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سایر
تصویر سایر
دیگر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مسیر
تصویر مسیر
راه، گذرگاه، روش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زمیر
تصویر زمیر
کولمه از ماهیان نامرد، کوته بالا، خوبروی کودک، نی زدن
فرهنگ لغت هوشیار
سر کننده رونده، جاری روان، همه جمیع، باقی چیزی باقی مردم دیگر: شاگردان حروفچین پنج نفر عمله طبع ده نفر سایر هفت نفر، جمع سایرین. توضیح بعضی پندارند که سایر (سائر) در عربی به معنی همه و جمیع است و بمعنی بقیه نیامده. این قول اشتباه است: (السائر الباقی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جمیر
تصویر جمیر
گرد گاه، موی بافته، شب تار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امیر
تصویر امیر
پادشاه، فرمانروا، سلطان، خلیفه، کسی که فرمانروا بر قومی باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حمیر
تصویر حمیر
سرخک: سرخه از گیاهان جمع حمار خران دراز گوشان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خمیر
تصویر خمیر
آرد آمیخته شده با آب و بر آمده و ترش شده جهت ساختن نان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمیر
تصویر تمیر
مرغ مگس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سحیر
تصویر سحیر
بیمار شکم، بزرگ شکم اسپ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ستیر
تصویر ستیر
پوشیده، مستور سیر، 61 مثقال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سجیر
تصویر سجیر
یار و دوست خالص
فرهنگ لغت هوشیار
گیاه، سرچشمه مخفف سه دیر ساختمانی که نعمان بن منذر برای بهرام گور ساخته بود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سریر
تصویر سریر
تخت پادشاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سفیر
تصویر سفیر
میانجی، سفراء جمع
فرهنگ لغت هوشیار
جمع سامر، افسانه گویان افسانه سرایان داستان پردازان شیرآبکی، دوخ (گیاهی که از آن بوریا بافند) گونه ای نی بوریاست اسل، علف حصیر، خرزهره سم الحمار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سعیر
تصویر سعیر
آتش افروخته و سوزان، دوزخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سکیر
تصویر سکیر
هماره مست
فرهنگ لغت هوشیار