جدول جو
جدول جو

معنی سمرا - جستجوی لغت در جدول جو

سمرا
مونث اسمر زن گندم گون
تصویری از سمرا
تصویر سمرا
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سمراء
تصویر سمراء
مونث اسمر گندمگون زن مونث اسمر زن گندم گون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سمراء
تصویر سمراء
((سَ))
مؤنث اسمر، زن گندم گون
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حمرا
تصویر حمرا
(دخترانه)
سرخ رنگ
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سمیرا
تصویر سمیرا
(دخترانه)
عشق وزندگی سعید (دختر گندمگون)، هم صحبت شبانه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سارا
تصویر سارا
(دخترانه)
صحرا، کوه و دشت، شاهزاده خانم، نام همسر ابراهیم (ع)، مادر اسحاق (ع)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آمرا
تصویر آمرا
دستوری، زورکی، فرمانی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سارا
تصویر سارا
خلوص، خالصی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سرما
تصویر سرما
برودت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سارا
تصویر سارا
بی غش
فرهنگ لغت هوشیار
جمع امیر، پارسی تازی گشته میران، میرکان، فرماندهان، امیران، فرماندهان، سرداران، گوارا کردن، سود رساندن
فرهنگ لغت هوشیار
مونث احمر. سرخ رنگ. توضیح در فارسی توجهی بتانیث آن نکنند گوهر حمرا لاله حمرا، سال سخت، شدت حرارت گرمای زیاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرما
تصویر سرما
سردی هوا، ضد گرما
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سمره
تصویر سمره
گندمگون بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سمرج
تصویر سمرج
پارسی تازی گشته سه مرت سه باره سه باره باژ گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سمرت
تصویر سمرت
گندم گون بودن، گندم گونی
فرهنگ لغت هوشیار
جمع سامر، افسانه گویان افسانه سرایان داستان پردازان شیرآبکی، دوخ (گیاهی که از آن بوریا بافند) گونه ای نی بوریاست اسل، علف حصیر، خرزهره سم الحمار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سفرا
تصویر سفرا
جمع سفیر رسولان ایلچیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سمیرا
تصویر سمیرا
گیاهی شبیه کاسنی که در طب به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سارا
تصویر سارا
زبده، خالص، بی غش مثلاً زر سارا، عنبر سارا، مشک سارا، برای مثال چه حاصل زان که دانی کیمیا را / مس خود را نکرده زرّ سارا (جامی۵ - ۲۰۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سمار
تصویر سمار
سامرها، افسانه گوها، قصه گوها، مجالس افسانه گویان، جمع واژۀ سامر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کمرا
تصویر کمرا
اتاقی برای نگه داری چهارپایان، طاق، گنبد، دیوار بلند، کمربند
فرهنگ فارسی عمید
بید انجیر کوچک در برهان قاطع این واژه پارسی دانسته شده و تازی آن را (خروع) بید انجیر کرچک
فرهنگ لغت هوشیار
پهلوی مانوی از آرامی اغل اغیل، تاک بلند چون تاک خسرو (طاق کسری) کمرای آرامی از پارسی کمر کستی (زنار)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سارا
تصویر سارا
خالص، بی غل و غش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سمیرا
تصویر سمیرا
((سُ))
مصغر سمراء. زن گندم گون
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سمرت
تصویر سمرت
((سُ مْ رَ))
گندم گون بودن، گندم گونی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرما
تصویر سرما
((سَ))
سردی، ضدگرما
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سفرا
تصویر سفرا
((سُ فَ))
جمع سفیر، رسولان، ایلچیان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کمرا
تصویر کمرا
((کَ))
چهار دیواری که خوابگاه چهار پایان باشد، طاق بلند، دیوار بلند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حمرا
تصویر حمرا
سرخ رنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرما
تصویر سرما
سردی هوا، هوای سرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قمرا
تصویر قمرا
دارای مهتاب، مهتابی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سفرا
تصویر سفرا
سفیرها، اشخاصی که به نمایندگی از جانب یک دولت در پایتخت دولت دیگر اقامت دارند، ایلچی ها، اصلاح کنندگان میان دو قوم، میانجی ها، جمع واژۀ سفیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از امرا
تصویر امرا
امیرها، فرمانده ها، فرمانرواها، در امور نظامی صاحبان منصب ارتشی دارای درجات بالاتر از سرهنگ، جمع واژۀ امیر
فرهنگ فارسی عمید