- سمرا
- مونث اسمر زن گندم گون
معنی سمرا - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مونث اسمر گندمگون زن مونث اسمر زن گندم گون
دستوری، زورکی، فرمانی
خلوص، خالصی
برودت
بی غش
جمع امیر، پارسی تازی گشته میران، میرکان، فرماندهان، امیران، فرماندهان، سرداران، گوارا کردن، سود رساندن
مونث احمر. سرخ رنگ. توضیح در فارسی توجهی بتانیث آن نکنند گوهر حمرا لاله حمرا، سال سخت، شدت حرارت گرمای زیاد
سردی هوا، ضد گرما
گندمگون بودن
پارسی تازی گشته سه مرت سه باره سه باره باژ گرفتن
گندم گون بودن، گندم گونی
جمع سامر، افسانه گویان افسانه سرایان داستان پردازان شیرآبکی، دوخ (گیاهی که از آن بوریا بافند) گونه ای نی بوریاست اسل، علف حصیر، خرزهره سم الحمار
جمع سفیر رسولان ایلچیان
گیاهی شبیه کاسنی که در طب به کار می رود
زبده، خالص، بی غش مثلاً زر سارا، عنبر سارا، مشک سارا، برای مثال چه حاصل زان که دانی کیمیا را / مس خود را نکرده زرّ سارا (جامی۵ - ۲۰۱)
سامرها، افسانه گوها، قصه گوها، مجالس افسانه گویان، جمع واژۀ سامر
اتاقی برای نگه داری چهارپایان، طاق، گنبد، دیوار بلند، کمربند
بید انجیر کوچک در برهان قاطع این واژه پارسی دانسته شده و تازی آن را (خروع) بید انجیر کرچک
پهلوی مانوی از آرامی اغل اغیل، تاک بلند چون تاک خسرو (طاق کسری) کمرای آرامی از پارسی کمر کستی (زنار)
خالص، بی غل و غش
سرخ رنگ
سردی هوا، هوای سرد
دارای مهتاب، مهتابی
سفیرها، اشخاصی که به نمایندگی از جانب یک دولت در پایتخت دولت دیگر اقامت دارند، ایلچی ها، اصلاح کنندگان میان دو قوم، میانجی ها، جمع واژۀ سفیر
امیرها، فرمانده ها، فرمانرواها، در امور نظامی صاحبان منصب ارتشی دارای درجات بالاتر از سرهنگ، جمع واژۀ امیر