گذشته، درگذشته، هر کس که پیش تر از پدران و خویشان کسی می زیسته معامله ای که بهای جنس را پیشکی بدهند و بعد از مدتی جنس را تحویل بگیرند، وامی که برای وام دهنده سودی نداشته باشد و وام گیرنده همان مبلغ را که گرفته پس از مدتی پس بدهد
گذشته، درگذشته، هر کس که پیش تر از پدران و خویشان کسی می زیسته معامله ای که بهای جنس را پیشکی بدهند و بعد از مدتی جنس را تحویل بگیرند، وامی که برای وام دهنده سودی نداشته باشد و وام گیرنده همان مبلغ را که گرفته پس از مدتی پس بدهد
باجناغ، دو مرد که دو خواهر را به زنی گرفته باشند هر کدام نسبت به دیگری باجناغ خوانده می شود، شوهر خواهر زن، هم زلف دستگاه الکتریکی کوچکی در اتومبیل عوض هندل که موتور به وسیلۀ آن روشن می شود
باجَناغ، دو مرد که دو خواهر را به زنی گرفته باشند هر کدام نسبت به دیگری باجناغ خوانده می شود، شوهر خواهر زن، هَم زُلف دستگاه الکتریکی کوچکی در اتومبیل عوض هندل که موتور به وسیلۀ آن روشن می شود
پیشینیان. (برهان). پیشینیان. ج، اسلاف و سلوف. (دهار) (مهذب الاسماء). کسی که در پیش میزیسته. گذشته (از پدران و اقوام). ج، اسلاف. (فرهنگ فارسی معین). پدران درگذشته. (منتهی الارب) : بجای آورد بروش سلف صالح خود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 308). چگونه کنم شکر احسان تو که ناکرده خدمت بدادی سلف. مسعودسعد. خلف صالح امین صالح که سلف را بذات اوست فخار. خاقانی. اباعن جد میراث رسیده و از سلفی بخلفی منتقل گشته. (ترجمه تاریخ یمینی) ، وامی که برای وام دهنده نفعی ندارد و وام گیرنده همان مبلغ را که گرفته پس دهد. (منتهی الارب) (فرهنگ فارسی معین). وام که در آن وام دهنده را نفعی نباشد و بر ذمۀ مدیون ادای آن بعینه باشد. (ناظم الاطباء) (آنندراج). - بیع سلف و سلم، در فقه بیعی که بموجب آن خریدار وجوه مورد تعهد را از پیش بفروشنده می پردازد و فروشنده متعهد میشود که جنس مورد معامله را پس از انقضای مدت معین بخریدار تحویل دهد. (فرهنگ فارسی معین). نوعی از بیع که بها پیش دهند در وی چون سلم. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) : خدمت مادحان دهی بسلف صلۀ سایلان دهی بسلم. مسعودسعد. - عهد سلف، عهد پیش: سوزنی گشت امیر سخن از مدحت او تا بمداحی او تازه کند عهد سلف. سوزنی. ، هر عملی نیک که پیش فرستاده شود. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). هر عملی نیکو که پیش فرستادی. (آنندراج) (منتهی الارب) ، فرزندی که مرده و درگذشته باشد و پدران درگذشته. (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، گذشته. درگذشته. (فرهنگ فارسی معین)
پیشینیان. (برهان). پیشینیان. ج، اسلاف و سلوف. (دهار) (مهذب الاسماء). کسی که در پیش میزیسته. گذشته (از پدران و اقوام). ج، اسلاف. (فرهنگ فارسی معین). پدران درگذشته. (منتهی الارب) : بجای آورد بروش سلف صالح خود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 308). چگونه کنم شکر احسان تو که ناکرده خدمت بدادی سلف. مسعودسعد. خلف صالح امین صالح که سلف را بذات اوست فخار. خاقانی. اباعن جد میراث رسیده و از سلفی بخلفی منتقل گشته. (ترجمه تاریخ یمینی) ، وامی که برای وام دهنده نفعی ندارد و وام گیرنده همان مبلغ را که گرفته پس دهد. (منتهی الارب) (فرهنگ فارسی معین). وام که در آن وام دهنده را نفعی نباشد و بر ذمۀ مدیون ادای آن بعینه باشد. (ناظم الاطباء) (آنندراج). - بیع سلف و سلم، در فقه بیعی که بموجب آن خریدار وجوه مورد تعهد را از پیش بفروشنده می پردازد و فروشنده متعهد میشود که جنس مورد معامله را پس از انقضای مدت معین بخریدار تحویل دهد. (فرهنگ فارسی معین). نوعی از بیع که بها پیش دهند در وی چون سلم. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) : خدمت مادحان دهی بسلف صلۀ سایلان دهی بسلم. مسعودسعد. - عهد سلف، عهد پیش: سوزنی گشت امیر سخن از مدحت او تا بمداحی او تازه کند عهد سلف. سوزنی. ، هر عملی نیک که پیش فرستاده شود. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). هر عملی نیکو که پیش فرستادی. (آنندراج) (منتهی الارب) ، فرزندی که مرده و درگذشته باشد و پدران درگذشته. (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، گذشته. درگذشته. (فرهنگ فارسی معین)
شوی خواهرزن. (منتهی الارب) (آنندراج). باجناق. هم زلف. (لغتنامۀ مقامات حریری). شوهر خواهرزن. یعنی شوهران خواهران هریک و دیگر را به فارسی همزلف گویند. (غیاث). هم داماد یعنی دو خواهر باشد و هریک را شخصی زن کند و آن دو شخص هریک دیگر را سلف باشند و در عربی نیز بهمین معنی است. (برهان)
شوی خواهرزن. (منتهی الارب) (آنندراج). باجناق. هم زلف. (لغتنامۀ مقامات حریری). شوهر خواهرزن. یعنی شوهران خواهران هریک و دیگر را به فارسی همزلف گویند. (غیاث). هم داماد یعنی دو خواهر باشد و هریک را شخصی زن کند و آن دو شخص هریک دیگر را سلف باشند و در عربی نیز بهمین معنی است. (برهان)
گذشته، کسی که در گذشته می زیسته، وامی که برای وام دهنده نفعی ندارد و وام گیرنده همان مبلغ را که گرفته پس دهد، نوعی معامله که بهای جنس را بیش از تحویل جنس بپردازند
گذشته، کسی که در گذشته می زیسته، وامی که برای وام دهنده نفعی ندارد و وام گیرنده همان مبلغ را که گرفته پس دهد، نوعی معامله که بهای جنس را بیش از تحویل جنس بپردازند
سرفیدن. (آنندراج). سرفه کردن. سعال. (زمخشری). سرفه کردن. سرفیدن. عطسه زدن. (ناظم الاطباء) : هم فرقی و هم زلفی مفتاحی و هم قلفی بی رنج چه می سلفی آواز چه لرزانی. مولوی (از جهانگیری). ، درج کردن. نصب نمودن. (ناظم الاطباء)
سرفیدن. (آنندراج). سرفه کردن. سعال. (زمخشری). سرفه کردن. سرفیدن. عطسه زدن. (ناظم الاطباء) : هم فرقی و هم زلفی مفتاحی و هم قلفی بی رنج چه می سلفی آواز چه لرزانی. مولوی (از جهانگیری). ، درج کردن. نصب نمودن. (ناظم الاطباء)
ناشتاشکن. (آنندراج) (غیاث) ، طعام که آن را برای مردم آینده ذخیره نهند، پوست تنک که در آستر موزه ها و جز آن بکار برند، یک کرد زمین که بجهت تره و مانند آن هموار کرده باشند. (منتهی الارب) (آنندراج)
ناشتاشکن. (آنندراج) (غیاث) ، طعام که آن را برای مردم آینده ذخیره نهند، پوست تنک که در آستر موزه ها و جز آن بکار برند، یک کرد زمین که بجهت تره و مانند آن هموار کرده باشند. (منتهی الارب) (آنندراج)
زمین کم درخت. (منتهی الارب) (آنندراج). مؤنث سلف. - ارض سلفه، زمین کم درخت. (ناظم الاطباء). ، سه لب. لب شکری. (یادداشت مؤلف) : (محمد سلفی) ابن احمدمعرب سه لب است یعنی دارای سه لب، زیرا لب شکافته بود. (منتهی الارب)
زمین کم درخت. (منتهی الارب) (آنندراج). مؤنث سلف. - ارض سلفه، زمین کم درخت. (ناظم الاطباء). ، سه لب. لب شکری. (یادداشت مؤلف) : (محمد سلفی) ابن احمدمعرب سه لب است یعنی دارای سه لب، زیرا لب شکافته بود. (منتهی الارب)
صدرالدین احمد بن محمد اصفهانی دارای حافظۀ کثیر و مردی محدث و شافعی مذهب بود (472- 576 ه. ق.). تمام بلاد را گردید تا اینکه بسرزمین اسکندریه بسال 511ه. ق. اقامت گزید. ابوالحسن علی بن سلار وزیر الظافرعبیدی برای وی در سال 546 ه. ق. مدرسه ای در بغداد بنا کرد. وی راست تعلیق های متعدد و امالی زیاد منجمله اجزایی در حدیث بنام اجزاء سلفیات. (از اعلام زرکلی ج 1 ص 72). رجوع به روضات ص 82 و تاریخ مصر ص 62 شود
صدرالدین احمد بن محمد اصفهانی دارای حافظۀ کثیر و مردی محدث و شافعی مذهب بود (472- 576 هَ. ق.). تمام بلاد را گردید تا اینکه بسرزمین اسکندریه بسال 511هَ. ق. اقامت گزید. ابوالحسن علی بن سلار وزیر الظافرعبیدی برای وی در سال 546 هَ. ق. مدرسه ای در بغداد بنا کرد. وی راست تعلیق های متعدد و امالی زیاد منجمله اجزایی در حدیث بنام اجزاء سلفیات. (از اعلام زرکلی ج 1 ص 72). رجوع به روضات ص 82 و تاریخ مصر ص 62 شود