جدول جو
جدول جو

معنی سلفیدن

سلفیدن((سُ لْ دَ))
سرفه کردن، پولی به عنوان رشوه یا تعارف پرداختن، پولی را به اجبار دادن
تصویری از سلفیدن
تصویر سلفیدن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با سلفیدن

سلفیدن

سلفیدن
سرفیدن. (آنندراج). سرفه کردن. سعال. (زمخشری). سرفه کردن. سرفیدن. عطسه زدن. (ناظم الاطباء) :
هم فرقی و هم زلفی مفتاحی و هم قلفی
بی رنج چه می سلفی آواز چه لرزانی.
مولوی (از جهانگیری).
، درج کردن. نصب نمودن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

الفیدن

الفیدن
جمع کردن، گرد آوردن، اندوختن، اَلفَختَن، اَلفَنجیدن، اَلفَخدن، اَلفاختن، اَلفَغدن، اَلفَندن
الفیدن
فرهنگ فارسی عمید

الفیدن

الفیدن
بمعنی الفاختن. (فرهنگ جهانگیری). مخفف الفنجیدن. (فرهنگ نظام). اندوختن و ذخیره کردن. گرد آوردن. کسب کردن. الفغدن. الفخدن. الفختن. الفاختن. الفنجیدن. الفنج. رجوع به الفغدن و الفنجیدن و الفاختن و فرهنگ انجمن آرا و برهان قاطع و آنندراج و فرهنگ نظام شود:
صورت علم ترا خود باید الفیدن بجهد
در تو ایزد آفریدست آنچه در کس نافرید.
ناصرخسرو (از جهانگیری)
لغت نامه دهخدا

زلفیدن

زلفیدن
لغزیدن. خیزیدن. غلطیدن. روی یخ افتادن. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس)
لغت نامه دهخدا

سرفیدن

سرفیدن
سرفه کردن یعنی آواز گلو که عرب آن را سعال خوانند. (آنندراج). سعال. (منتهی الارب). سلفیدن. (زمخشری) :
ریختند از سر حمدان به تو در چندان ماست
که بسرفی ز گلوی تو زند بوی پنیر.
سوزنی.
، در تداول عوام، به اکراه چیزی بخشیدن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا