جدول جو
جدول جو

معنی سلطانی - جستجوی لغت در جدول جو

سلطانی
(سُ)
تیره ای از شعبه الیاس از تقسیمات دشمن زیاری ایلات کهکیلویۀ فارس. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 89)
لغت نامه دهخدا
سلطانی
(سُ)
دهی است از دهستان نهبندان بخش شوسف شهرستان بیرجند، دارای 1208 تن سکنه و آب آن از قنات است. محصول آن غلات، لبنیات و شغل اهالی زراعت و مالداری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
سلطانی
شاهی منسوب به سلطان: بتخت بوستان زد گل دگر ره کوس سلطانی
تصویری از سلطانی
تصویر سلطانی
فرهنگ لغت هوشیار
سلطانی
منسوب به سلطان، نوعی کتاب در قطع 30 * 50 سانتی متر، نوعی کباب برگ که پهن تر و عالی تر از انواع دیگر است
تصویری از سلطانی
تصویر سلطانی
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سلمانی
تصویر سلمانی
کسی که موی سر و ریش مردم را می تراشد، آرایشگر مرد، کنایه از مکان اصلاح موی صورت و سر، آرایشگاه
فرهنگ فارسی عمید
(سُ نی یَ)
نام یکی از دهستانهای بخش حومه شهرستان زنجان. و طرفین راه آهن و شوسۀ زنجان به قزوین واقع و هوای آن سردسیر است. چمن بزرگ آن که فعلا چندان اهمیتی ندارد و در ازمنۀ قدیم مهم و مشهور بوده است. قصبۀ سلطانیه که دارای آثار ابنیۀ باستانی است مرکز این دهستان است. این دهستان از 34 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل و جمع نفوس آن در حدود 20 هزارتن است. قراء مهم آن بشرح زیر است: سلطانیه، گزلدره، بوئین، خیرآباد، قره بلاغ، سرخه دیزج قلعه، ساریجلو، یوسف آباد، ترکانده، سنبل آباد. قصبۀ مرکزی دهستان سلطانیه. بخش مرکزی شهرستان زنجان است. و دارای 4250تن سکنه است. آب آن از قنات و رود خانه محلی تأمین میشود. محصول آن غلات و بنشن است. آثار باستانی مطابق دفتر اداره باستانشناسی بشرح زیر است:
1- مقبرۀ سلطان محمد خدابنده در عهد همان سلطان بین 703 و 716 ه. ق. بنا شده است.
2- مقبرۀ ملاحسن شیرازی قسمت باختری قصبه. تاریخ بنا اوائل عهد صفویه. ملاحسن یکی از علمای معروف در حکمت الهی بود و در زمان سلطنت شاه اسماعیل اول میزیسته. 3- مقبرۀ چلبی اوغلی در قسمت باختری قصبه تاریخ بناء اوایل قرن هشتم هجری و خانقاه مجاورش دارای تاریخ 733 است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
برگرفته از نام سلمان پارسی از یاران پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله آرایش گر پیرا، پیرایشگاه منسوب به سلمان (نامی از نامهای کسان)، منسوب به سلمان پارسی: بباید در ره ایمان یکی تسلیم سلمانی، کسی که موی سر مردم را اصلاح کند و ریش را بتراشد حلاق آرایشگر، مغازه سلمانی، حق و دستمزدی که به سلمانی ده و قریه پردازند. منسوب به سلمیه، نوعی شمشیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غلطانی
تصویر غلطانی
غلتان بودن
فرهنگ لغت هوشیار
از تازی در ترکی شاه، شهبانو ولی اندک اندک تنها به شهبانو گفته می شده در ترکی نخست به سلطان و ملکه هر دو اطلاق میشده، بعدها شکل تانیث یافته به ملکه اطلاق گردید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلطانه
تصویر سلطانه
مونث سلطان شاه زن
فرهنگ لغت هوشیار
جمع سلطانیه مکاتبات شاهی نامه های رسمی و دولتی مقابل اخوانیات، خالصه ها (دولتی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلطانیت
تصویر سلطانیت
پادشاهی سلطنت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلطانیه
تصویر سلطانیه
با خوری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلطانیات
تصویر سلطانیات
((سُ یّ))
جمع سلطانیه. مکاتبات شاهی، نامه های رسمی و دولتی، مقابل اخوانیات. خالصه ها (دولتی)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سلمانی
تصویر سلمانی
((سَ))
آرایش گر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرطانی
تصویر سرطانی
Cancerous
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سرطانی
تصویر سرطانی
cancéreux
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از سرطانی
تصویر سرطانی
कैंसरयुक्त
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از سرطانی
تصویر سرطانی
มะเร็ง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از سرطانی
تصویر سرطانی
saratani
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از سرطانی
تصویر سرطانی
kanserli
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از سرطانی
تصویر سرطانی
ガンの
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از سرطانی
تصویر سرطانی
ממאיר
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از سرطانی
تصویر سرطانی
암의
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از سرطانی
تصویر سرطانی
kanker
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از سرطانی
تصویر سرطانی
krebserregend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سرطانی
تصویر سرطانی
kankerverwekkend
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از سرطانی
تصویر سرطانی
canceroso
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از سرطانی
تصویر سرطانی
cancerogeno
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از سرطانی
تصویر سرطانی
cancerígeno
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سرطانی
تصویر سرطانی
癌症的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سرطانی
تصویر سرطانی
rakowy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سرطانی
تصویر سرطانی
раковий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سرطانی
تصویر سرطانی
раковый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سرطانی
تصویر سرطانی
ক্যান্সারজনিত
دیکشنری فارسی به بنگالی