جدول جو
جدول جو

معنی سلامتیان - جستجوی لغت در جدول جو

سلامتیان
(سَ مَ)
طایفه ای که ظاهر و باطنشان آراسته به صلاح و تقوی است:
جرعه ریزند بر سلامتیان
که صبوح از نهان کنند همه.
خاقانی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سامیان
تصویر سامیان
(پسرانه)
نام روستایی در نزدیکی اردبیل
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ساختیان
تصویر ساختیان
تیماج، پوست دباغی شدۀ بز، اپرنداخ، پرندخ، پرنداخ، گوزگانی، پرانداخ، کوزکانی، لکا، سختیان
فرهنگ فارسی عمید
(مَ مَ)
آن دسته از صوفیه که به جهت رعایت کمال اخلاص، نیکی خود را از خلق پنهان می کردند و بدی خود را مخفی نمی داشتند و آنها را ملامتیه و ملامیه نیز می گویند. (ترجمه رسالۀ قشیریه چ فروزانفر فهرست اصطلاحات و نوادر لغات ص 781 و 782). اینان پیروان ابوصالح حمدون بن احمد بن عمارۀ قصارند و قصاریه و قصاریان نیز نامیده می شوند. او می گفت: ’الملامه ترک السلامه، ملامت دست بداشتن سلامت بود و چون کسی قصداً به ترک سلامت خود بگوید و مر بلاها را میان اندر بندد و از مألوفات و راحت جمله تبرا کند مر امید کشف جلال و طلب مآل را تا به رد خلق از خلق نومیدگردد و طبعش الفت خود از ایشان بگسلد هر چند از ایشان گسسته تر بود به حق پیوسته تر بود’. (کشف المحجوب ص 74). جماعتی باشند که در رعایت معنی اخلاص و محافظت قاعده صدق غایت جهد مبذول دارند و در اخفای طاعات و کتم خیرات از نظر خلق مبالغت واجب دانند با آنکه هیچ دقیقه از صوالح اعمال مهمل نگذارند و تمسک به جمیع فضایل و نوافل از لوازم شمرند. و مشرب ایشان در کل اوقات تحقیق معنی اخلاص بود و لذتشان از تفرد نظر حق به اعمال و احوال ایشان، و همچنانکه عاصی از ظهور معصیت بر حذر بود ایشان از ظهور طاعت که مظنۀ ریا باشدحذر کنند تا قاعده اخلاص خلل نپذیرد و بعضی گفته اند: الملامتی هو الذی لایظهر خیراً و لایضمر شراً. و این طایفه هرچند عزیزالوجود وشریف الحال باشند ولکن حجاب وجود خلقیت هنوز از نظرشان به کلی منکشف نشده باشد و بدان سبب از مشاهدۀ جمال توحید و معاینۀ عین تفرید محجوب مانده اند. اخفای اعمال و ستر احوال خود از نظر خلق، مشعر و موذن است به رؤیت وجود خلق و نفس خود که مانع معنی توحیدند. و نیز نفس از جملۀ اغیار است، تا هنوز خود بر حال خود نظر دارند اخراج اغیار از مطالعۀ اعمال و احوال خود به کلی نکرده اند و فرق میان ایشان و صوفیه آن است که جذبۀ عنایت قدیمی، هستی صوفیه به کلی از ایشان انتزاع کرده بود و حجاب خلق و انانیت از نظر شهود ایشان برداشته، لاجرم در اتیان طاعات و صدور خیرات خود را و خلق را در میان نبینند و از اطلاع نظر خلق مأمون باشند و به اخفای اعمال و ستر احوال مقید نه. اگر مصلحت وقت در اظهار طاعات بینند اظهار کنند و اگر در اخفای آن بینند اخفاکنند. پس ملامتیه مخلصان اند و صوفیان مخلصان. ’انا اخلصناهم بخالصه ذکری الدار’ وصف حال ایشان است. (مصباح الهدایه ص 115- 116) : وقتی مرا با یکی از ملامتیان ماوراءالنهر صحبت افتاد. (کشف المحجوب هجویری چ لنینگراد ص 75).
در قماری که با ملامتیان
داو عشرت روان کنند همه.
خاقانی.
از این طایفه بود ابومحمد عبدالله منازل رحمهالله علیه، پیر ملامتیان بود، یگانه وقت خویش بود. (ترجمه رسالۀ قشیریه چ فروزانفر ص 73). و رجوع به کشف المحجوب هجویری ص 68- 78 و 288 و قصاریان شود
لغت نامه دهخدا
(ظُ مَ)
کنایه از بت پرستان و مخالفان مذهب حق باشد و طائفۀ ثنویان که نور و ظلمت را خداگویند و خالق خیر و شر نامند. (آنندراج) (برهان)
لغت نامه دهخدا
(لِ)
مالکیان بچند دسته تقسیم میشوند. سالمیان از فرقت چهارم از مالکیانند. و مالکیان بصره جمله سالمی هستند. رجوع به حلولیان و تاریخ ادبیات دکتر صفا ج 2 ص 145 شود
لغت نامه دهخدا
(سُ مَ)
جمع واژۀ سلامی. استخوان انگشت دست و پا. (منتهی الارب) (غیاث) : و استخوان انگشتها پانزده پاره است هر انگشتی سه پاره و این استخوانها را بتازی سلامیات گویند. (ذخیره خوارزمشاهی) ، بیخ ناخن. (غیاث)
لغت نامه دهخدا
(سَ مَ)
محل امن. مأمن. (فرهنگ فارسی معین) :
دید خود رادر آن سلامتگاه
کاولش دیو برده بود ز راه.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(اِ)
جمع واژۀ اسلامی (بسیاق فارسی). مسلمانان:
مرا اسلامیان چون داد ندهند
شوم برگردم از اسلام ؟ حاشا.
خاقانی.
تحفۀ اسلامیان دعاست که یارب
خسرو اسلام شهریار بماناد.
خاقانی.
فرمانده اسلامیان دارای دوران اخستان
عادلتر بهرامیان پرویز ایران اخستان.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
جمع سلامی، بند های انگشت، رگ های پشت دست، رگ های پشت پا جمع سلامی انگشتهای دست و پا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساختیان
تصویر ساختیان
پوست بز دباغی شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ظلمتیان
تصویر ظلمتیان
تاریگرایان، پیروان مانی که خدای تار را باور داشتند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسلامیان
تصویر اسلامیان
اسلامی، مسلمانان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلامتگاه
تصویر سلامتگاه
محل امن مامن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلامتی
تصویر سلامتی
تندرستی، بهزیستی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سلامتی
تصویر سلامتی
Health, Healthiness, Wellness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سلامتی
تصویر سلامتی
santé, caractère sain, bien-être
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از سلامتی
تصویر سلامتی
स्वास्थ्य , तंदुरुस्ती
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از سلامتی
تصویر سلامتی
afya, ustawi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از سلامتی
تصویر سلامتی
sağlık
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از سلامتی
تصویر سلامتی
健康
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از سلامتی
تصویر سلامتی
בריאות , בְּרִיאוּת
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از سلامتی
تصویر سلامتی
건강
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از سلامتی
تصویر سلامتی
kesehatan, kebugaran
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از سلامتی
تصویر سلامتی
สุขภาพ , สุขภาพ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از سلامتی
تصویر سلامتی
Gesundheit, Wohlbefinden
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سلامتی
تصویر سلامتی
gezondheid, welzijn
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از سلامتی
تصویر سلامتی
salud, saludabilidad, bienestar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از سلامتی
تصویر سلامتی
salute, benessere
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از سلامتی
تصویر سلامتی
saúde, saudabilidade, bem-estar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سلامتی
تصویر سلامتی
健康
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سلامتی
تصویر سلامتی
zdrowie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سلامتی
تصویر سلامتی
здоров'я , добробут
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سلامتی
تصویر سلامتی
здоровье , благополучие
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سلامتی
تصویر سلامتی
স্বাস্থ্য , সুস্থতা
دیکشنری فارسی به بنگالی