- سقرلات
- لاتینی تازی گشته پرند زر دوخت نوعی پارچه ابریشمی زر دوزی شده که آنرا در بغداد می بافتند و شهرت بسیار داشته، پارچه ای نفیس به رنگ سرخ یا کبود
معنی سقرلات - جستجوی لغت در جدول جو
- سقرلات
- سقلاطون، نوعی پارچۀ نفیس پشمی یا ابریشمی به رنگ سرخ یا کبود، هر چیز سرخ یا کبود
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نوعی پارچه ابریشمی زر دوزی شده که آنرا در بغداد می بافتند و شهرت بسیار داشته، پارچه ای نفیس به رنگ سرخ یا کبود
جمع بقول، گیاهدانه ها خشک افزار جمع بقول دانه گیاهانی از قبیل نخود و لوبیا و باقلا و عدس و ماش و غیره که از غذاهای مهم انسان است. بقولات علاوه برمواد نشاسته یی حاوی مقادیر بسیار مواد پروتیدی هستند. معمولا در فارسی بقولات را مرادف با حبوبات استعمال میکنند
آیین نامه، آیین نامه ها
گفتارها
جمع تقفل
جمع تقرر
جمع تقرب
جمع تقبل
اسطرلاب
کاهیده اسطرلاب سلاب سطرونیون یونانی تازی گشته آذربوی چوبک اشنان (گویش شیرازی) مخفف اسطرلاب، و ان آلتی است از برنج که بدان ارتفاع آفتاب گیرند
لاتینی تازی گشته پرند زر دوخت
باشگیان باشه ای ها تیره ای از مرغان
ملزومات سپاهیان که پیش از ورود آنان تهیه کنند
جمع سوال، پرسش ها جمع سوال پرسشها
جمع سیاله سیاله ها، موجوداتی که مانند حرکات و اصوات و زمانند که همواره جزیی از آن ها محفوف به دو عدم است و در سکون و آرامش نیستند. موجودات سیاله حوادث و زمانیانند که همواره مسبوق به دو عدمند: یکی عدم سابق و دیگر عدم لاحق
مهره داران
جمع مقوله، گفتار ها جمع مقوله (مقول) :، گفتار ها، (قاطیغوریاس) حکما جواهر و اعراض دهگانه را} مقولات عشر {گویند. آنچه مشهور میان فلاسفه است مقولات برده قسم اند بحکم حصر عقلی و این تقسیم و حصر عقلی را ارسطو پایه گذاری کرده است. وی موجودات عالم را محدود و مشخص در ده مقوله کرده است که نه مقوله عرض و یک مقوله جوهر باشد، مقولات نه گانه عرضی عبارتند از: کم کیف وضع اضافه این متی ملک یا جده له فعل و انفعال (ان یفعل و ان ینفعل) یا فن مقولات. یا قاطیغوریاس نزد قدما یکی از بخشهای علوم منطقیه بود. مقوله ها، گفتار و گفته ها
جمع مقاله، گفت ها سخن ها گپ ها نوشته ها جمع مقاله
قانون، آئین نامه، بخشنامه
((سُ طُ))
فرهنگ فارسی معین
ستاره سنج، ابزاری است که برای اندازه گیری محل و ارتفاع ستارگان و دیگر اندازه گیری های نجومی بکار می رود، صرلاب، اسطرلاب، اصطرلاب
سیورسات، زادوتوشه، خوارباری که برای لشکر در موقع حرکت فراهم می کنند
اسطرلاب، وسیله ای به شکل چند صفحۀ مدرج برای اندازه گیری ارتفاع ستارگان و مشخص کردن مکان آن ها، صلاب، صرلاب، اصطرلاب، سرلاب، سترلاب، استرلاب
اسطرلاب، وسیله ای به شکل چند صفحۀ مدرج برای اندازه گیری ارتفاع ستارگان و مشخص کردن مکان آن ها، سطرلاب، صلاب، سرلاب، صرلاب، اصطرلاب، استرلاب
Regulation
regulamentação
Regulierung
regulacja
регулирование
регулювання
regulering
regulación