جدول جو
جدول جو

معنی سترلاب

سترلاب
اسطرلاب، وسیله ای به شکل چند صفحۀ مدرج برای اندازه گیری ارتفاع ستارگان و مشخص کردن مکان آن ها، سطرلاب، صلاب، سرلاب، صرلاب، اصطرلاب، استرلاب
تصویری از سترلاب
تصویر سترلاب
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با سترلاب

سترلاب

سترلاب
استرلاب. اصطرلاب. صلاب. اسطرلاب. رجوع بدین کلمات شود
لغت نامه دهخدا

استرلاب

استرلاب
یونانی سلاب همی باز جستندر از سپهر به سلاب تا برکه گردد به مهر (شاهنامه) ابزاری است که برای اندازه گیری موقع و ارتفاع ستارگان و دیگر امور فلکی بکار میرفت. اصطرلاب، اسطرلاب، آلتی استکه منجمان با آن ارتفاع ستارگان راحساب میکنند
فرهنگ لغت هوشیار

سطرلاب

سطرلاب
کاهیده اسطرلاب سلاب سطرونیون یونانی تازی گشته آذربوی چوبک اشنان (گویش شیرازی) مخفف اسطرلاب، و ان آلتی است از برنج که بدان ارتفاع آفتاب گیرند
فرهنگ لغت هوشیار

استرلاب

استرلاب
ستاره سنج، ابزاری است که برای اندازه گیری محل و ارتفاع ستارگان و دیگر اندازه گیری های نجومی بکار می رود، اسطرلاب
استرلاب
فرهنگ فارسی معین

سطرلاب

سطرلاب
ستاره سنج، ابزاری است که برای اندازه گیری محل و ارتفاع ستارگان و دیگر اندازه گیری های نجومی بکار می رود، صرلاب، اسطرلاب، اصطرلاب
سطرلاب
فرهنگ فارسی معین

سطرلاب

سطرلاب
اُسطُرلاب، وسیله ای به شکل چند صفحۀ مدرج برای اندازه گیری ارتفاع ستارگان و مشخص کردن مکان آن ها، صُلاب، صُرلاب، اُصطُرلاب، سُرلاب، سُتُرلاب، اُستُرلاب
سطرلاب
فرهنگ فارسی عمید

استرلاب

استرلاب
اُسطُرلاب، وسیله ای به شکل چند صفحۀ مدرج برای اندازه گیری ارتفاع ستارگان و مشخص کردن مکان آن ها، سُتُرلاب، صُلاب، صُرلاب، سُطُرلاب، سُرلاب، اُصطُرلاب
استرلاب
فرهنگ فارسی عمید

استرلاب

استرلاب
مُرَکَّب اَز: استرون، بمعنی ستاره + لامبانئین، بمعنی گرفتن، اسطرلاب. سطرلاب. سترلاب. اصطرلاب. صلاب. آلتی منجمان را که بدان ارتفاع ستارگان را حساب کنند.
لغت نامه دهخدا