اصطرلاب. (آنندراج) (غیاث). به یونانی مخفف اسطرلاب است و آن آلتی باشد از برنج که بدان ارتفاع آفتاب گیرند. (برهان) : سطرلاب دوری که فرزانه ساخت بر آئین آن جام شاهانه ساخت. فردوسی. منجم ببام آمد از نورمی گرفت ارتفاع سطرلابها. منوچهری (دیوان چ دبیرسیاقی ص 5). نسخۀطالع و احکام بقاکاصل نداشت هم بکذاب سطرلاب مگر بازدهید. خاقانی. چشمۀ خورشید لطف بلکه سطرلاب روح گوهر گنج حیات بلکه کلید کرم. خاقانی. رجوع به اسطرلاب و اصطرلاب و صطرلاب شود
وسیله ای به شکل چند صفحۀ مدرج برای اندازه گیری ارتفاع ستارگان و مشخص کردن مکان آن ها، اُصطُرلاب، صُرلاب، صُلاب، سُطُرلاب، اُستُرلاب، سُرلاب، سُتُرلاب اُسطُرلاب مسطح: در علم نجوم اسطرلابی دارای صفحۀ مدور فلزی که بر آن حروف و خطوط و دوائر و درجه ها و نام های بروج نقش بوده اُسطُرلاب تام: در علم نجوم اسطرلابی که همه چیز آن کامل باشد اُسطُرلاب تمام: در علم نجوم اسطرلابی که همه چیز آن کامل باشد، اُسطُرلاب تام اُسطُرلاب نیمه: در علم نجوم اسطرلابی که از اسطرلاب تام کوچک تر بوده و در آن بعضی عددها و درجه ها را حذف می کردند اُسطُرلاب نصفی: اُسطُرلاب نیمه، در علم نجوم اسطرلابی که از اسطرلاب تام کوچک تر بوده و در آن بعضی عددها و درجه ها را حذف می کردند اُسطُرلاب ثلثی: در علم نجوم اسطرلابی که از اسطرلاب نیمه کوچک تر بوده و در آن بعضی عددها و درجه ها را حذف می کردند اُسطُرلاب چهارم: قرآن، زیرا چهارمین کتاب آسمانی بعد از زبور، تورات و انجیل است، کنایه از آفتاب