- سقام
- بیمار شدن
معنی سقام - جستجوی لغت در جدول جو
- سقام
- بیمار شدن، بیماری، دردمندی
- سقام
- سقیم ها، بیماران، جمع واژۀ سقیم
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بیماری
بیمار شدن، مریض شدن، بیماری
جمع سقم، بیماریها، نادرستی ها بیمار گردانیدن جمع سقم بیماریها مرضها. بیمار کردن
سقم ها، مرض ها، بیماری ها، مقابل صحت ها، نادرستی ها، جمع واژۀ سقم
درود، نیک روز
پایگاه، جای گاه
بر پاداشتن
یراق و زین اسب، لگام، دهنه و سر افسار
سیاهی دیگ، ذغال انگشت، می گوارا، جامه ترمینه، موی سیاه
سیاهی
روان شدن اشک
انبر، سرشیشه، تیزی در تیغ
رامبخش از نام های خداوند، آرامش، آشتی سازش، درود گردن نهادن، درود گفتن تهیت گفتن، بی عیب بودن، گردن نهادگی، درود گویی تهیت، بی عیبی تندرستی سلامت، درود، مراسمی که در عید ها در پیشگاه شاه یا رئیس مملکت برقرار شود و طبقات مختلف کشوری و لشگری و نمایندگان دول خارجه وی را تهیت گویند، احترام نظامی که هر فرد سپاهی نسبت به مافوق خود انجام دهد و آن معمولا عبارت است از خبر دار بودن و بالا بردن دست راست و قرار دادن نوک پنجه دست مزبور نزدیک شقیقه، ذکریست که نماز گذار در آخرین رکعت نماز گوید و نماز جز بدان تمام نشود و آن را دو صیغه است: السلام علینا و علی عبادالله الصالحین السلام علیکم و رحمه الله و برکاته. نماز گزار هر یک از این دو سلام را بدهد دیگری مستحب شود. یعنی سلامت و بی گزند باشید، تهنیت گفتن
بیمار
ترکی ریش زداینده
جولخ آبفت (خرقه) روبند روبنده
بال مرغ، لغزش در نبشتن، لغزش در سخن، پی هم افکندن، سست دویدن اسپ، خاموشی و شنیدن افتاده، جمع سقطه، پاره های افتاده پاره های ابر نبهره فروش (نبهره قلب تقلبی)، خرده فروش، افتان بسیار سقوط کننده، شمشیر بران که مضروب را زمین افکند
پنبه خون آلوده که زن شوی مرده بر سر نهد و گوشه آن از رو بنده بیرون کند تا بیننده بداند که او شوی از دست داده است، جمع سقب، کره اشتران نر، ستون های تاژ، شاخه های کشن
مشک آب دول دل آبخوری آبکار در تتق بارگهش گاه کار مانده کش عیسی و خضر آبکار (میرخسرو)، چمانی (ساقی) فروشنده آب آب دهنده آبکش. مشک آب یا شیر، جمع اسقیه اسقیات
تند و سبک، جمع سم، زهرها، سوراخ ها
کوهان شتر
جمع سهم
بها و قیمت، بها کردن متاع
رکن معظم هر چیز، شریف قوم، بزرگ قوم،
کوهان شتر، کمرگاه، گودبان، گرده بان، گردبان
کوهان شتر، کمرگاه، گودبان، گرده بان، گردبان
سرمای سخت، سجد، سجن، شجد، شجام
مقابل صحیح، نادرست، مریض، بیمار
آب دهنده، کسی که آب نوشیدنی می فروخت
شمشیر بران که پیش از مقطوع به زمین برسد
گله و رمۀ گاو و گوسفند و اسبان و شتران در حال چریدن