جدول جو
جدول جو

معنی سفیدکرکو - جستجوی لغت در جدول جو

سفیدکرکو
(سِ)
نامی است که به افرا دهند و در ارتفاعات زیاد جنگلهای شمال بین 1500 و 2600متر از سطح دریا میروید. آن را در کتول سفیدکرکو و در رامیان کرکو میخوانند. (از جنگل شناسی ج 2 ص 208)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سفیدرو
تصویر سفیدرو
سپیدرو، آنکه چهره ای سفید و درخشان دارد، روسفید، سپیدرخ، سپیدچهره، مردم نیکوکار، سربلند، سرفراز
فرهنگ فارسی عمید
(فَ دَ / دِ)
برنگ سفید درآورده. رجوع به سفید کردن شود، بو داده شده. پوست بازگرفته: بگیرند مغز بادام شیرین سفیدکرده نیم من، مغز دانه زردآلوی تلخ سفیدکرده ده استار و کنجد سفیدکرده. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
لغت نامه دهخدا
(سَ / سِ)
که چهرۀ او سپید باشد. سپیدپوست، زیبا. خوش صورت، کنایه از سربلند. روسفید:
سفیدروی ازل مصطفی است کز شرفش
سیاه گشت به پیرانه سر سر دنیا.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
تصویری از سفید رو
تصویر سفید رو
زیبا، خوش صورت
فرهنگ لغت هوشیار
روسفید، سربلند، سرفراز
فرهنگ واژه مترادف متضاد
گیاهی است
فرهنگ گویش مازندرانی
نام درختی است
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان چهاردانگه ی هزار جریبی ساری
فرهنگ گویش مازندرانی