جدول جو
جدول جو

معنی سفیدکاسه - جستجوی لغت در جدول جو

سفیدکاسه
جوانمرد، سخی
تصویری از سفیدکاسه
تصویر سفیدکاسه
فرهنگ فارسی عمید
سفیدکاسه
(سَ / سِ سَ / سِ)
جوانمرد. صاحب همت بود خلاف سیه کاسه که خسیس و دون همت باشد. (از برهان) (آنندراج). جوانمرد چنانچه سیاه کاسه یعنی بخیل. (رشیدی)
لغت نامه دهخدا
سفیدکاسه
((~. سَ یا س))
جوانمرد، بخشنده
تصویری از سفیدکاسه
تصویر سفیدکاسه
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سپیدکاسه
تصویر سپیدکاسه
سفیدکاسه، جوانمرد، سخی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سفیدنامه
تصویر سفیدنامه
سپیدنامه، شخص پرهیزکار و مؤمن و درست کار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سفیدکاری
تصویر سفیدکاری
شغل و عمل سفیدکار، گچ مالیدن به دیوار، گچ کاری، کنایه از بی حیایی، بی شرمی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سفیدکار
تصویر سفیدکار
کسی که چیزی را سفید کند، سفیدگر، مقابل سیه کار، کنایه از نیکوکار، صالح، درستکار
فرهنگ فارسی عمید
(سَ / سِ سَ / سِ)
جوانمرد. مقابل سیه کاسه. (آنندراج) :
دهر سپیددست سیه کاسه ای است صعب
منگر به خوش زبانی این ترش میزبان.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 309)
لغت نامه دهخدا
(فَ دَ / دِ)
برنگ سفید درآورده. رجوع به سفید کردن شود، بو داده شده. پوست بازگرفته: بگیرند مغز بادام شیرین سفیدکرده نیم من، مغز دانه زردآلوی تلخ سفیدکرده ده استار و کنجد سفیدکرده. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
لغت نامه دهخدا
(سَ /سِ)
گچ کاری. دیوار یا سقف خانه را با گچ برنگ سفید درآوردن. سپیدی. رنگ سپید:
آموزد سرو را سواری
شوید ز سمن سفیدکاری.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(سیا سَ /سِ)
ممسک. بخیل. طمعکار، زندانی. اسیر. (ناظم الاطباء). رجوع به سیاه کاسه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از سفید کاسه
تصویر سفید کاسه
جوانمرد صاحب همت مقابل سیه کاسه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سفیدکاری
تصویر سفیدکاری
گچکاری
فرهنگ فارسی معین
گچ کاری، نازک کاری
متضاد: سفت کاری
فرهنگ واژه مترادف متضاد
یکی از مراحل آماده سازی شالی زار به هنگام تراش بدنه ی کرت
فرهنگ گویش مازندرانی