کره. کرج. کپک. قسمی از آفت درخت. قسمی از آفت رز. (یادداشت مؤلف) ، سپیدی زائد که بر جامه نیک ناشسته و نان مانده و امثال آن پیدا آید و با زدن صرف شود. (یادداشت مؤلف)
کره. کرج. کپک. قسمی از آفت درخت. قسمی از آفت رز. (یادداشت مؤلف) ، سپیدی زائد که بر جامه نیک ناشسته و نان مانده و امثال آن پیدا آید و با زدن صرف شود. (یادداشت مؤلف)
اسفیداج. آن خاکستر سرب و نیز ارزیز باشد که در طب بکار است. (از بحر الجواهر) ، سپیدۀ تخم. مقابل زردۀ تخم مرغ، روشنایی صبح. فجر. سپیدۀ صبح: سفیده چو پیدا شد از چرخ پیر چو سیماب شد روی دریای قیر. فردوسی
اسفیداج. آن خاکستر سرب و نیز ارزیز باشد که در طب بکار است. (از بحر الجواهر) ، سپیدۀ تخم. مقابل زردۀ تخم مرغ، روشنایی صبح. فجر. سپیدۀ صبح: سفیده چو پیدا شد از چرخ پیر چو سیماب شد روی دریای قیر. فردوسی
نوعی بیماری قارچی که در آغاز لکه های کوچک سفیدی به طور پراکنده روی برگ به وجود می آید و تدریجاً تمام برگ و گاه سطح ساقه گیاه را می پوشاند، دانه های بسیار ریز سفیدی که بر روی چیزی ظاهر می شود
نوعی بیماری قارچی که در آغاز لکه های کوچک سفیدی به طور پراکنده روی برگ به وجود می آید و تدریجاً تمام برگ و گاه سطح ساقه گیاه را می پوشاند، دانه های بسیار ریز سفیدی که بر روی چیزی ظاهر می شود