جدول جو
جدول جو

معنی سفیدبخت - جستجوی لغت در جدول جو

سفیدبخت
خوشبخت، سعادتمند، نیک بخت، خجسته، شادبخت، فرخنده طالع، بلندبخت، اقبالمند، نکوبخت، سعید، ایمن، خجسته فال، نیکوبخت، بختیار، صاحب اقبال، نیک اختر، فرّخ فال، فرخنده بخت، مستسعد، خجسته طالع، صاحب دولت، مقبل، خوش طالع، طالع مند، بلنداقبال، جوان بخت
تصویری از سفیدبخت
تصویر سفیدبخت
فرهنگ فارسی عمید
سفیدبخت
(سَ / سِ بَ)
خوش نصیب و نیک بخت. (غیاث) (آنندراج). در تداول زنان، آنکه شوی او را سخت دوست دارد. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
سفیدبخت
((~. بَ))
خوشبخت
تصویری از سفیدبخت
تصویر سفیدبخت
فرهنگ فارسی معین
سفیدبخت
خوش بخت، نیک بخت، نیک فرجام، موفق (درازدواج) ، سفیدروز
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سفیدپلت
تصویر سفیدپلت
سپیدار، درختی راست و بلند که پوست و چوب آن سفید است و در اغلب نقاط ایران می روید و بلندیش تا ۲۰ متر می رسد، چون تنه اش راست و صاف و بلند است در کارهای نجاری و ساختن سقف خانه ها و تیر و ستون چوبی به کار می رود
سفیدار، سفیددار، اسفیدار، تبریزی، پلت، پلخدار
فرهنگ فارسی عمید
(سَ / سِ بَ)
سپیدبختی. خوشبختی. خوش اقبالی. نیکبختی، مقابل سیاه بختی، بدبختی. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(سَ / سِ بَ)
نیک بخت و خوش نصیب. (غیاث) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(سَ / سِ بَ)
فصل خریف را گویند که موسم پائیز و برگ ریزان باشد. (برهان) (آنندراج) (جهانگیری)
لغت نامه دهخدا
(سِ)
نوعی از آش است. (آنندراج). اسفیدباج. آش اسفناج. (زمخشری) : و بسداب و کرفس و پودنه خورش کنند و اگر با سفیدبا ها پزند نخست او را اندر آب لختی بجوشند و از آن بریزند... تا زهومت برود. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سفید بخت
تصویر سفید بخت
خوشبخت خوش اقبال نیکبخت. مقابل سیاه بخت بدبخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سپید بخت
تصویر سپید بخت
نیکبخت خوش اقبال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سفید بختی
تصویر سفید بختی
خوشبختی، خوش اقبالی، نیکبختی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سپیدبخت
تصویر سپیدبخت
((س. بَ))
نیکبخت
فرهنگ فارسی معین
سپیدبخت شدن، خوش بخت شدن، موفق بودن (در ازدواج) ، سفیدروز شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد