- سفود
- سیخ بابزن
معنی سفود - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سپید
سر بزمین نهادن و فروتنی نمودن
جوانی خوش
جمع سد، ابرهای سیاه
آواز نشاط انگیز یا مهیج (انسان پرنده) نغمه، شعر آهنگدار دارای جنبه حماسی ملی وطنی. یا سرود پارسی. یکی از آهنگهای موسیقی قدیم. یا سرود شاهنشاهی. سرود حاکی از ستایش شاه. یا سرود ماورا النهری. یکی از آهنگهای موسیقی قدیم. یا سرود ملی. سرود رسمی یک کشور و آن حاکی از روحیه تاریخ و سنن آن کشور است
روشن، هر چیزی که برنگ برف باشد
کنده باد باد خاکروب، جمع سفینه، کشتی ها
خونریز، دروغگوی
سیاهی بج (بج لثه معیارجمالی)، آرد بیخته، داربوی آرد پخته (مطلقا)، داروی خشک کوبیده هر گونه گرد دارویی، اختصاصا مخلوطی از کوبیده دانه های گرد شده چند گونه گیاه طبی است که به عنوان باد شکن مصرف میشده. توضیح گیاهانی که در تهیه سفوف به کار میرفته عبارتند از زیره سیاه تخم گشنیز گز علفی ترنجبین و برخی گیاهان دیگر
سیخ بابزن توتیا خارپشت دریایی از آبزیان
جمع سفح، سنگ های لیز
گای در ستور برجستن نر بر ماده
جمع سعد، همایونان، ناهید، زاوش، تیز، دبیرسپهر، تیر ماه
تخم اسپند سپند
پرنده یست از راسته ماکیان که در صحاری لای بوته های گون و خارها لانه میسازد و دارای پرواز مقطع و کوتاه ولی سریع می باشد، پرهایش خاکستری تیره و قدش کوچکتر از کبک است. از دانه های بذور مختلف تغذیه میکند. محل زندگیش در آسیای مرکزی و غربی و آسیای صغیر است و در ایران بسیار فراوان بوده است و آنرا جهت استفاده از گوشتش شکار میکنند (متاسفانه به علت شکار بیرون از قاعده در ایران رو به انقراض است) باقرقره قطا سنگ خور سنگ خوار اسفهرود سفرود سنگین خوار
سر در واشتن از تکبر و نخوت
پشت باز نهادن، برآمدن برکوه، نزدیک پنجاه رسیدن
ریدک ریتک نوجوان
از رنگ های ترکیبی شبیه رنگ برف یا شیر تازه، هر چیزی که دارای این رنگ باشد، کنایه از روشن، کنایه از کسی که پوست سفید دارد، کنایه از فاقد رنگ، نوشته یا نقش مثلاً کاغذ سفید، در موسیقی نتی که از نظر زمانی برابر نصف نت گرد است
پیشانی بر زمین گذاشتن برای عبادت یا اظهار فروتنی
پست شدن، کم قدر شدن، فرومایه شدن، پستی و فرومایگی
مبارک شدن، خجسته شدن، نیک بخت شدن، جمع سعد، سعد
داروی خشک کوبیده، داروی نرم که روی زبان بریزند و فروببرند
وافد، وارد شدن، رسیدن، آنان که به جایی پیغام می برند، رسولان
تباه شدن
فرستادگی، پیام آوری، جمع وافد، در آیندگان
((سُ))
فرهنگ فارسی معین
آواز نشاط انگیز یا مهیج، شعر حماسی که با آهنگ خوانده شود، آواز یا نغمه طرب انگیز که چند تن با هم و با یک آهنگ بخوانند
((س یا سَ))
فرهنگ فارسی معین
آن چه که به رنگ برف یا شیر باشد، ابیض، مقابل سیاه، اسود، ظاهر، نمایان، سفید، اسپید، سپی
نغمه، آواز، در موسیقی آواز طرب انگیز یا هیجان آمیز که چند تن با هم به یک آهنگ بخوانند، در موسیقی سازی زهی و آرشه ای با دستۀ کوتاه و کاسۀ دوتایی بزرگ و کوچک که اغلب در سیستان و بلوچستان و پاکستان نواخته می شود، قیچک
سرود ملی: در موسیقی سرود رسمی یک کشور که حاکی از وطن دوستی و غرور و افتخارات مردم آن کشور است
سرود ملی: در موسیقی سرود رسمی یک کشور که حاکی از وطن دوستی و غرور و افتخارات مردم آن کشور است