جدول جو
جدول جو

معنی سفوف

سفوف
داروی خشک کوبیده، داروی نرم که روی زبان بریزند و فروببرند
تصویری از سفوف
تصویر سفوف
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با سفوف

سفوف

سفوف
سیاهی بج (بج لثه معیارجمالی)، آرد بیخته، داربوی آرد پخته (مطلقا)، داروی خشک کوبیده هر گونه گرد دارویی، اختصاصا مخلوطی از کوبیده دانه های گرد شده چند گونه گیاه طبی است که به عنوان باد شکن مصرف میشده. توضیح گیاهانی که در تهیه سفوف به کار میرفته عبارتند از زیره سیاه تخم گشنیز گز علفی ترنجبین و برخی گیاهان دیگر
فرهنگ لغت هوشیار

سفوف

سفوف
داروی کوفتۀ بیختۀ معجون ناکرده. (منتهی الارب). آرد بیخته مطلقا و خصوصاً از ادویه. (آنندراج) (غیاث). داروی آس کرده که بکف خورند. (دهار). دارو که بدهن پراکنند. سفف جمع آن است. (مهذب الاسماء) : زیرۀ کرمانی را ستار است بکوبند هر بامداد سه درم سفوف کنند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
لغت نامه دهخدا

دفوف

دفوف
جمع دف، چنبرک ها چنبریست که پوستی بر آن چسبانند و قوالان آنرا با انگشت نوازند
فرهنگ لغت هوشیار