مایعی زرد رنگ در بدن انسان که از کبد ترشح می شود و در هضم چربی ها نقش دارد، زرداب، در طب قدیم از اخلاط چهارگانۀ بدن، کنایه از هوس، کنایه از خشم، غضب صفرا کردن: کنایه از تندخویی کردن، خشم گرفتن
مایعی زرد رنگ در بدن انسان که از کبد ترشح می شود و در هضم چربی ها نقش دارد، زرداب، در طب قدیم از اخلاط چهارگانۀ بدن، کنایه از هوس، کنایه از خشم، غضب صفرا کردن: کنایه از تندخویی کردن، خشم گرفتن
تکه ای مربع یا مستطیل از جنس پارچه یا پلاستیک که روی میز یا زمین می گسترانند و خوردنی ها را در آن می چینند، خوان، توشه دان مسافر، طعام و توشه سفرۀ رنگین: کنایه از سفره ای که بر آن غذاهای گوناگون باشد
تکه ای مربع یا مستطیل از جنس پارچه یا پلاستیک که روی میز یا زمین می گسترانند و خوردنی ها را در آن می چینند، خوان، توشه دان مسافر، طعام و توشه سفرۀ رنگین: کنایه از سفره ای که بر آن غذاهای گوناگون باشد
دهی است از دهستان بالاتجن بخش مرکزی شهرستان شاهی. محلی دشت و معتدل و مرطوب است و 315 تن سکنه دارد. آب از رودخانه تالار و چاه تأمین میشود و محصول آن غلات، برنج، مختصر ابریشم، صیفی، پنبه، و شغل اهالی زراعت و دارای راه مالرو است. بنای زیارتگاه موسوم به شیخ طوسی آن قدیمی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3). و رجوع به سفرنامه مازندران رابینو شود، دست دادن شکار به انداختن، قادر گردانیدن جهت نزدیکی وی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). - افراز کردن، تقسیم کردن ملک مشاع. جدا کردن سهم هر یک از کسانی که در ملکی بطور مشاع مالک هستند
دهی است از دهستان بالاتجن بخش مرکزی شهرستان شاهی. محلی دشت و معتدل و مرطوب است و 315 تن سکنه دارد. آب از رودخانه تالار و چاه تأمین میشود و محصول آن غلات، برنج، مختصر ابریشم، صیفی، پنبه، و شغل اهالی زراعت و دارای راه مالرو است. بنای زیارتگاه موسوم به شیخ طوسی آن قدیمی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3). و رجوع به سفرنامه مازندران رابینو شود، دست دادن شکار به انداختن، قادر گردانیدن جهت نزدیکی وی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). - افراز کردن، تقسیم کردن ملک مشاع. جدا کردن سهم هر یک از کسانی که در ملکی بطور مشاع مالک هستند
کلمه تحسین یعنی آفرین. مرحبا. (ناظم الاطباء). بمعنی آفرین و تحسین باشد. (برهان) (انجمن آرای ناصری) (آنندراج) (هفت قلزم) (فرهنگ لغات شاهنامه). و فری نیز همین معنی دارد که مخفف آنست. (آنندراج) (انجمن آرای ناصری). آفرین. زهازه. (یادداشت دهخدا) : بخیره میازار جان کسی نباید که پیچی ز افرا بسی. فردوسی، دندان شیر افکندن ستور و برآوردن جز آن، با کسی چیزی کردن که از آن بگریزد، شمشیر شکافتن سر را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
کلمه تحسین یعنی آفرین. مرحبا. (ناظم الاطباء). بمعنی آفرین و تحسین باشد. (برهان) (انجمن آرای ناصری) (آنندراج) (هفت قلزم) (فرهنگ لغات شاهنامه). و فری نیز همین معنی دارد که مخفف آنست. (آنندراج) (انجمن آرای ناصری). آفرین. زهازه. (یادداشت دهخدا) : بخیره میازار جان کسی نباید که پیچی ز افرا بسی. فردوسی، دندان شیر افکندن ستور و برآوردن جز آن، با کسی چیزی کردن که از آن بگریزد، شمشیر شکافتن سر را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
مونث اصفر زرد رنگ، زرداب. یا کیسه صفرا. مخزنی است غشائی در زیر کبد قرار دارد. طولش 8 تا 10 سانتیمتر و پهنایش 3 تا 4 سانتیمتر است و دارای سه قسمت تنه و قعر و گردن می باشد، صفرائی که از کبد ترشح می شود از مجرای کبدی گذشته و وسیله کانال سیستیک وارد کیسه صفرا می شود و در آن جا غلیظ شده و به تناوب وسیله مجرای کلدوک در اثنا عشر وارد می شود مخزن صفرا. یا مخزن صفرا. کیسه صفرا، کیسه صفرا کیسه زرداب، خشم غضب، هوس سودا، جامه ای که در آن خطهایی زرد باشد، یا صفرا بر سر زدن، تند و عصبانی شدن، یا صفرا به سر آمدن، اندوهگین شدن
مونث اصفر زرد رنگ، زرداب. یا کیسه صفرا. مخزنی است غشائی در زیر کبد قرار دارد. طولش 8 تا 10 سانتیمتر و پهنایش 3 تا 4 سانتیمتر است و دارای سه قسمت تنه و قعر و گردن می باشد، صفرائی که از کبد ترشح می شود از مجرای کبدی گذشته و وسیله کانال سیستیک وارد کیسه صفرا می شود و در آن جا غلیظ شده و به تناوب وسیله مجرای کلدوک در اثنا عشر وارد می شود مخزن صفرا. یا مخزن صفرا. کیسه صفرا، کیسه صفرا کیسه زرداب، خشم غضب، هوس سودا، جامه ای که در آن خطهایی زرد باشد، یا صفرا بر سر زدن، تند و عصبانی شدن، یا صفرا به سر آمدن، اندوهگین شدن
نکوهیدن، بریدن، شکافتن درختی از تیره افراها جزو افراها جزو تیره های نزدیک بگل سرخیان که درختی است تنومند با برگهای پنجه یی که در باغها و جنگلها میروید اسپندان بوسیاه
نکوهیدن، بریدن، شکافتن درختی از تیره افراها جزو افراها جزو تیره های نزدیک بگل سرخیان که درختی است تنومند با برگهای پنجه یی که در باغها و جنگلها میروید اسپندان بوسیاه
پارچه ای که هنگام غذا خوردن، خوردنی ها را روی آن می چینند سفره ابوالفضل: سفره ای که نذر حضرت ابوالفضل عباس برادر امام حسین (ع) شده است سفره عقد: سفره ای که در مراسم عقد در برابر عروس و داماد می گسترند و در آن آیینه و شمعدان می گذارند
پارچه ای که هنگام غذا خوردن، خوردنی ها را روی آن می چینند سفره ابوالفضل: سفره ای که نذر حضرت ابوالفضل عباس برادر امام حسین (ع) شده است سفره عقد: سفره ای که در مراسم عقد در برابر عروس و داماد می گسترند و در آن آیینه و شمعدان می گذارند