گیاهی با برگ های درشت، گل های سفید یا بنفش و ساقه های پوشیده از تارهای سفید که بلندیش تا یک متر می رسد، دانه های این گیاه که به درشتی لوبیا، به رنگ زرد، سرخ یا سفید که در غلافی شبیه غلاف لوبیا جا دارد و دارای مواد غذایی بسیار مفید است، سوژا، نخود چینی، خلر چینی
گیاهی با برگ های درشت، گل های سفید یا بنفش و ساقه های پوشیده از تارهای سفید که بلندیش تا یک متر می رسد، دانه های این گیاه که به درشتی لوبیا، به رنگ زرد، سرخ یا سفید که در غلافی شبیه غلاف لوبیا جا دارد و دارای مواد غذایی بسیار مفید است، سُوژا، نُخُود چینی، خُلَر چینی
مرد آگاهی است و در فن نقشبندی مهارتی داشته و در اصفهان ساکن بود. این اشعار از اوست: کس نیست که خارم ز دل ریش برآرد این خار مگر آتشی از خویش برآرد. ایضاً: هزار مرتبه رفتم ز مصر تا کنعان بغیر چشم زلیخا کسی به راه ندیدم. (آتشکدۀ آذر ص 267)
مرد آگاهی است و در فن نقشبندی مهارتی داشته و در اصفهان ساکن بود. این اشعار از اوست: کس نیست که خارم ز دل ریش برآرد این خار مگر آتشی از خویش برآرد. ایضاً: هزار مرتبه رفتم ز مصر تا کنعان بغیر چشم زلیخا کسی به راه ندیدم. (آتشکدۀ آذر ص 267)
نام یک عده از طوایف ایل بختیاری است که در آبادی های اطراف دهستانهای سوسن و ایذه سکونت دارند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6). یکی از طوایف هفت لنگ بختیاری که در مال امیرسوسن سکنی دارند. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 74)
نام یک عده از طوایف ایل بختیاری است که در آبادی های اطراف دهستانهای سوسن و ایذه سکونت دارند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6). یکی از طوایف هفت لنگ بختیاری که در مال امیرسوسن سکنی دارند. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 74)
آتش افروخته و سوزان. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). آتش فروزان. (ترجمان القرآن جرجانی ترتیب عادل بن علی ص 58). آتش افروخته. ج، سعر. (مهذب الاسماء) (دهار) ، جهنم. دوزخ: من ز عکس زمهریرم زمهریر یا ز عکس آن سعیرم چون سعیر. (مثنوی). او همی جوشید از تف سعیر عقل می گفتش الم یأتک نذیر. (مثنوی). پس روان گردد بزندان سعیر که نباشد خار را زآتش گزیر. (مثنوی). ، طبقۀ چهارم از هفت طبقات دوزخ. (غیاث) آنندراج) : این دبیری رساندت به نعیم این دبیری رهاندت ز سعیر. ناصرخسرو (دیوان چ تهران ص 171). این گور تو چنانکه رسول خدای گفت یا روضۀ بهشت است یا کندۀ سعیر. ناصرخسرو. لها ’جهنم’ سبعه ابواب. لکل باب منهم جزء مقسوم. نام اول جحیم. نام دوم جهنم. نام سیم سقر. نام چهارم سعیر. (قصص الانبیاء ص 7). کز دوستی مسیح نصاراست در سعیر وز دشمنی مسیح یهوداست در سقر. خاقانی. ، زبانۀ آتش. (منتهی الارب) (آنندراج) (غیاث)
آتش افروخته و سوزان. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). آتش فروزان. (ترجمان القرآن جرجانی ترتیب عادل بن علی ص 58). آتش افروخته. ج، سُعر. (مهذب الاسماء) (دهار) ، جهنم. دوزخ: من ز عکس زمهریرم زمهریر یا ز عکس آن سعیرم چون سعیر. (مثنوی). او همی جوشید از تف سعیر عقل می گفتش الم یأتک نذیر. (مثنوی). پس روان گردد بزندان سعیر که نباشد خار را زآتش گزیر. (مثنوی). ، طبقۀ چهارم از هفت طبقات دوزخ. (غیاث) آنندراج) : این دبیری رساندت به نعیم این دبیری رهاندت ز سعیر. ناصرخسرو (دیوان چ تهران ص 171). این گور تو چنانکه رسول خدای گفت یا روضۀ بهشت است یا کندۀ سعیر. ناصرخسرو. لها ’جهنم’ سبعه ابواب. لکل باب منهم جزء مقسوم. نام اول جحیم. نام دوم جهنم. نام سیم سقر. نام چهارم سعیر. (قصص الانبیاء ص 7). کز دوستی مسیح نصاراست در سعیر وز دشمنی مسیح یهوداست در سقر. خاقانی. ، زبانۀ آتش. (منتهی الارب) (آنندراج) (غیاث)
ابن محمدالاندلسی از اهل قرطبه بود و به ابن حداد معروف است. وی مردی لغوی بود که به سال 400 ه. ق. درگذشته. او را کتب متعددی است. از جمله کتاب الافعال را توسعه و بسط داده و بآن مطالبی افزوده است. (از روضات الجنات ص 314). رجوع به ابن حداد شود ابن المسیب بن حزن بن وهب المخزومی القرشی از تابعین و روات و یکی از هفت فقیه مدینه و سید تابعین و از محدثان و فقها وزهاد است. وی بسال 94 ه. ق. هجری درگذشت. رجوع به اعلام زرکلی و روضات الجنات ص 311 و شدالازار ص 10 شود ابن ابی الحسن بن عیسی المسیح که در زمان الناصرلدین الله خلیفۀ عباسی میزیست. رجوع به ابن مسیح ابونصر شود
ابن محمدالاندلسی از اهل قرطبه بود و به ابن حداد معروف است. وی مردی لغوی بود که به سال 400 هَ. ق. درگذشته. او را کتب متعددی است. از جمله کتاب الافعال را توسعه و بسط داده و بآن مطالبی افزوده است. (از روضات الجنات ص 314). رجوع به ابن حداد شود ابن المسیب بن حزن بن وهب المخزومی القرشی از تابعین و روات و یکی از هفت فقیه مدینه و سید تابعین و از محدثان و فقها وزهاد است. وی بسال 94 هَ. ق. هجری درگذشت. رجوع به اعلام زرکلی و روضات الجنات ص 311 و شدالازار ص 10 شود ابن ابی الحسن بن عیسی المسیح که در زمان الناصرلدین الله خلیفۀ عباسی میزیست. رجوع به ابن مسیح ابونصر شود
گیاهی علفی و یکساله از تیره پروانه واران با ساقه های پوشیده از تارهای سفید، برگ های متناوب و مرکب از سه برگچه، گل های سفید مایل به بنفش، میوه دارای نیام های دراز محتوی دو تا پنج دانه به بزرگی نخود که از برخی گونه های آن روغن می
گیاهی علفی و یکساله از تیره پروانه واران با ساقه های پوشیده از تارهای سفید، برگ های متناوب و مرکب از سه برگچه، گل های سفید مایل به بنفش، میوه دارای نیام های دراز محتوی دو تا پنج دانه به بزرگی نخود که از برخی گونه های آن روغن می