- سعاه
- سخن چین
معنی سعاه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع داعی، فراخوانان نیوتاران
جمع راعی، شبانان، فرماندهان
تسو یک بیست و چهارم شبانروز، پارسی تازی گشته سایه در گذشته گذشت زمان را با سایه تیغه ای که در زمین فرو می کردند اندازه می گرفتند، درنگ جام (محمد مقدم در جستار مهر و ناهد) گاهنما، زمان با سر (س ور خاموش) پاس هاسر هاسره (سددر)
فوج و لشکر، خیل
گول بی مغز، سرخوش سرمست
تار جامه، نیکویی پرده ایست از موسیقی
شب پره، خاردار از درختان، دیوار بست خانه (ساحت خانه) گرسنگی گاوی (جوع البقر) از بیماری ها
تار جامه، تری شب
خفیدن، سرفه کردن شادمان گردیدن
پوسته پوسته شدن ناخن
تندی تیزی دربوی
گرمی از آتش، گرسنگی سختی گرسنگی، بدی تباهی، سوزش تشنگی، گرمای شب، دیوانگی
ارمگان نیک اختری روزبهی شتای اوروازش
سعی کننده کوشنده کوشا، دونده شتابنده، سخن چین غماز، فراهم آورنده زکات عامل صدقات، مهتر جهودان جمع سعات
میمون و مبارک
سرفیدن، سرخ زدگی در موی سر سعال سرفه
بغامه (غول) یغامه مادینه
شیرونه شیرینک از بیماری های پوستی در سر ناخوشی جلدی مانند کچلی و اگزما و ریزش طبقات شاخی اپیدرمی پوست مرض جلدی، کچلی
سرفه، آغاز کار زفتگون از رنگ ها، دما یکان گرمی
رمده شیرواش از گیاهان (گویش گیلکی) واحد سعد
بد گویی، سخن چینی، چفته بستن (تهمت زدن)، باج گیری
سفیه بودن، نادانی بودن
میوه دادن دو سال یکبار چون کویک خرمابن
برهنگی، رسوایی، جهمرزی (زنا)، بد خویی
تیره و تاریک
ساعی ها، سخن چینان، جمع واژۀ ساعی
قسمتی از ارتش که شامل چند لشکر باشد، نیروی نظامی ثابتی در ایران که بعد از انقلاب اسلامی تشکیل شد، لشکر، قشون، برای مثال سپاه اندک و رای و دانش فزون / به از لشکر گشن بی رهنمون (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۱۰۵)
رنگی مانند رنگ زغال، هر چیزی که به رنگ زغال باشد، کسی که پوست بدنش سیاه باشد، حبشی، زنگی، تیره، تاریک، کنایه از کم ارزش، پست، کنایه از آلوده به گناه، کنایه از کثیف، چرک، کنایه از بدیمن، نامبارک
جوش هایی که در سر و صورت برآید، بیماری پوستی، کچلی
سرفه، صدایی که بر اثر انقباض دیافراگم و خروج هوا از حلق ایجاد می شود و به وسیلۀ عوامل عفونی و حساسیت زا در بیماری های دستگاه تنفسی میزان و شدت آن افزایش می یابد
ماده سگ