- سریف
- رزرده رسته درختان مو
معنی سریف - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
هماورد، هم آورد
اریب
پشتسوار، پس انداز سرباز پس انداز، رده، پشت هم، دنبالیاب شیوه ای در چامه سرایی که واژگان پیاپی در هر خانی باز آیند
شکننده، مویین، نرم، زیبا
بزرگ منش
شتابان، تند، پرشتاب، چابک، چالاک، فرز
فرانسوی آبسنگ
تیز، تند، زبان گز هم پیشه، همکار، هم حرف هم پیشه، همکار، هم حرف
پائیز، خزان
نادان کم خرد، چابک زرنگ، سست: اندیشه رای، نازک: ابر، کم بافت سست باف: جامه ناقص عقل کم خرد، ضعیف، پست دون
کوهان پیه کوهان
سپاه کوچک از پنج تا سسد کنیزک کنیزک یغلخواب گروهی از لشکر (از 5 تا 300 و 400 تن)، لشکری که پیغامبر (ص) بذات خویش در آن نباشد و به سر کردگی یکی از صحابه فرستاده شده باشد مقابل غزوه
نشستگاه آدمی، ران و کفل چیزی که هنگام خواب و راحت به جهت نرمی سر و گردن در زیر سر نهند و سر بر آن گمارند وآنرا از پشم و پنبه آکنده باشند، بالش
برگجوی جویدن برگ خوردن برگ از سوی نوزاد کرم ابریشم و خرفستران
جلد و شتاب کننده، زود، شتابنده
فرنی خوراکی است با شیر و شکر و آرد برنج
گیاهی است دارای ساقه های کوتاه و نوک تیز، در بیشتر کوههای ایران میروید، ریشه آنرا پس از خشک کردن آرد کنند و برای چسباندن کاغذ و چیزهای دیگر بمصرف رسانند
نامرد، زیرک هوشیار، نگهدارنده نگهبان داراک خویش، گشن بیکاره گشنی که باردار نگرداند کاسنی، گل استکانی
تخت پادشاه
درفش کفشدوزی
آسان، روان شاش، بی زین اسپ
گروهی از لشکر (از 5 تا 300 و 400 تن)، لشکری که پیغامبر (ص) بذات خویش در آن نباشد و به سر کردگی یکی از صحابه فرستاده شده باشد مقابل غزوه. کنیزکی که برای جماع و تمتع باشد جمع سراری
سخت و بزرگ
آسمانه
زیغ (بساط بوریا) از برگ خرما، تنگ پالان، از نام های اهریمن
اشتر پوش، کناره بوب (فرش بساط)، کناره تشلیخ (سجاده)
مرد بزگ قدر، اشراف، بزرگ قدر
کنیز مخصوص هم بستر شدن
غریب، نادر، شگفت، نو، تازه
سست، سبک، ضعیف، ناقص، سبک عقل