جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با سریت

سریت

سریت
گروهی از لشکر (از 5 تا 300 و 400 تن)، لشکری که پیغامبر (ص) بذات خویش در آن نباشد و به سر کردگی یکی از صحابه فرستاده شده باشد مقابل غزوه. کنیزکی که برای جماع و تمتع باشد جمع سراری
فرهنگ لغت هوشیار

سریت

سریت
سُرّیَّه: یک دختر را جغتای بسریتی مخصوص کرد. (جهانگشای جوینی). و مجالست با کنیزکان و سریتها مجلس خاص. (ترجمه محاسن اصفهان ص 91). و فرمان شد تا حرمهای خلیفه را بشمارند هفتصد زن و سریت و یکهزار خادم بتفصیل آمدند. (جامعالتواریخ رشیدی). هولاکوخان خواتین و سریتان بسیارداشتند. (جامعالتواریخ رشیدی). رجوع به سریه شود
لغت نامه دهخدا

سریت

سریت
سریه:
جاندار تو رضای حق است و دعای خلق
کاین دو ز صد سریت و لشکر نکوتر است.
خاقانی.
رجوع به سَریّه شود
لغت نامه دهخدا