سردار رمه. (آنندراج). گوسفندی که پیشاپیش گله رود و چنین گوسفند فربه تر از دیگر گوسفندان است: گوسفندی قوی که سرگله بود پایش از بار دنبه آبله بود. نظامی. ابلیس کند راهزنی راهروان را این گرگ نظر از رمه بر سرگله دارد. صائب (از آنندراج)
سردار رمه. (آنندراج). گوسفندی که پیشاپیش گله رود و چنین گوسفند فربه تر از دیگر گوسفندان است: گوسفندی قوی که سرگله بود پایش از بار دنبه آبله بود. نظامی. ابلیس کند راهزنی راهروان را این گرگ نظر از رمه بر سرگله دارد. صائب (از آنندراج)
کنایه از برگزیدن و اعتبار کردن. (برهان). کنایه از برگزیدن و انتخاب کردن. (آنندراج) ، در بیت زیر به معنی رشک بردن و حسرت خوردن است: فرهاد به غم کشیم هم پله نهاد مجنون به رمیدگیم سرگله نهاد. ظهوری (از آنندراج)
کنایه از برگزیدن و اعتبار کردن. (برهان). کنایه از برگزیدن و انتخاب کردن. (آنندراج) ، در بیت زیر به معنی رشک بردن و حسرت خوردن است: فرهاد به غم کشیم هم پله نهاد مجنون به رمیدگیم سرگله نهاد. ظهوری (از آنندراج)
دهی از دهستان سراجو بخش مرکزی شهرستان مراغه. دارای 446 تن سکنه است. آب آن از چشمه. محصول آن غلات، نخود، کشمش، بادام، زردآلو. شغل اهالی آن زراعت و صنایع دستی، جاجیم وکرباس بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی از دهستان سراجو بخش مرکزی شهرستان مراغه. دارای 446 تن سکنه است. آب آن از چشمه. محصول آن غلات، نخود، کشمش، بادام، زردآلو. شغل اهالی آن زراعت و صنایع دستی، جاجیم وکرباس بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی از دهستان کدکن پائین رخ بخش کدکن شهرستان تربت حیدریه. دارای 132 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول آن غلات و چغندر است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی از دهستان کدکن پائین رخ بخش کدکن شهرستان تربت حیدریه. دارای 132 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول آن غلات و چغندر است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
نام یکی از دهستانهای بخش جانکی گرمسیری شهرستان اهواز است. این دهستان محدود است از شمال به دهستان میداود، از خاور به شهرستان بهبهان، از جنوب به دهستان ابوالفارس، از باختر به بخش رامهرمز. این ده از 10 آبادی کوچک وبزرگ تشکیل گردیده. جمعیت آن در حدود 3 هزار تن است. قراء مهم آن عبارتند از پتک جلالی، تل سوره، ده کهنه. آب مصرفی دهستان از رود و چشمه تأمین می گردد. محصول آن غلات، برنج. شغل اهالی زراعت. ساکنین از طایفۀ کرد زنگنه هستند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
نام یکی از دهستانهای بخش جانکی گرمسیری شهرستان اهواز است. این دهستان محدود است از شمال به دهستان میداود، از خاور به شهرستان بهبهان، از جنوب به دهستان ابوالفارس، از باختر به بخش رامهرمز. این ده از 10 آبادی کوچک وبزرگ تشکیل گردیده. جمعیت آن در حدود 3 هزار تن است. قراء مهم آن عبارتند از پتک جلالی، تل سوره، ده کهنه. آب مصرفی دهستان از رود و چشمه تأمین می گردد. محصول آن غلات، برنج. شغل اهالی زراعت. ساکنین از طایفۀ کرد زنگنه هستند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
نانی باشد که از آرد گاورس و ارزن پزند. (برهان). نانی که ازگاورس پزند. (فرهنگ رشیدی). نان گاورسین. (اوبهی). نان گاورس و یا ارزن. (از ناظم الاطباء) : گفتم که ارمنیست مگر خواجه بوالعمید کو نان گندمین نخورد جز که سنگله. بوذر (از حاشیۀفرهنگ اسدی نخجوانی). ، و امروز در تداول زنان، نان سخت و زفت و ورنیامده را گویند یعنی بسیار بسیار سخت و زفت. (یادداشت بخط مؤلف)
نانی باشد که از آرد گاورس و ارزن پزند. (برهان). نانی که ازگاورس پزند. (فرهنگ رشیدی). نان گاورسین. (اوبهی). نان گاورس و یا ارزن. (از ناظم الاطباء) : گفتم که ارمنیست مگر خواجه بوالعمید کو نان گندمین نخورد جز که سنگله. بوذر (از حاشیۀفرهنگ اسدی نخجوانی). ، و امروز در تداول زنان، نان سخت و زفت و ورنیامده را گویند یعنی بسیار بسیار سخت و زفت. (یادداشت بخط مؤلف)