جدول جو
جدول جو

معنی سنگله

سنگله
نانی که از آرد ارزن یا گاورس بپزند، نان ارزن
تصویری از سنگله
تصویر سنگله
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با سنگله

سنگله

سنگله
نانی باشد که از آرد گاورس و ارزن پزند. (برهان). نانی که ازگاورس پزند. (فرهنگ رشیدی). نان گاورسین. (اوبهی). نان گاورس و یا ارزن. (از ناظم الاطباء) :
گفتم که ارمنیست مگر خواجه بوالعمید
کو نان گندمین نخورد جز که سنگله.
بوذر (از حاشیۀفرهنگ اسدی نخجوانی).
، و امروز در تداول زنان، نان سخت و زفت و ورنیامده را گویند یعنی بسیار بسیار سخت و زفت. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا

سنبله

سنبله
خوشه یک خوشه، گاورس از گیاهان، آبام خوشه آبام ششمین از آبام های دوازده گانه واحد سنبل یک خوشه (گندم جو و غیره) جمع سنبلات سنابل. توضیح گونه ای از آرایش گل است که گلهای فرعی بدون دم گل بمحور اصلی گل متصل باشند سنبلچه سنبلک. یا سنبله آبی. لسان البحر. یا سنبله پاییز. گل حضرتی. یا سنبل زر. منقل آتش. آتشدان، ششمین برج سال
فرهنگ لغت هوشیار