جدول جو
جدول جو

معنی سرگزیت - جستجوی لغت در جدول جو

سرگزیت
پولی که در قدیم مسلمانان از اهل ذمه می گرفتند، باج و خراج، جزیه
تصویری از سرگزیت
تصویر سرگزیت
فرهنگ فارسی عمید
سرگزیت
(سَ گَ)
از: سر + گزیت. سرگزید. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). زری را گویند که سرشمار کفار نموده از ایشان بطریق جزیه بگیرند، چه گزیت بمعنی جزیه باشد، و جزیه معرب آن است. (برهان) (جهانگیری). جزیه. (نصاب). سرانه. (السامی) : اندر تبت ناحیتی از این درویشتر نیست، جای ایشان اندر خیمه هاست و خواستۀ ایشان گوسپند است و تبت خاقان از ایشان سرگزیت ستاند به بدل خراج. (حدود العالم).
خراج قیصر روم است سرگزیت جلم
بهای بندگی دلهرا ابا چیپال.
غضائری رازی (از آنندراج).
این کعبه در عجم عجمش سرگزیت داد
وآن کعبه در عرب عربش سبزه زار کرد.
خاقانی.
و همچون از جهودان سرگزیت ستانند در مدارس از علما زر می خواستند. (راحهالصدور راوندی).
خور سر درسرشتش آورده
سرگزیت از بهشتش آورده.
نظامی.
جفای عشق تو بر عقل من همان مثل است
که سرگزیت به کافر همی دهد غازی.
سعدی
لغت نامه دهخدا
سرگزیت
باج و خراج، جزیه
تصویری از سرگزیت
تصویر سرگزیت
فرهنگ لغت هوشیار
سرگزیت
((~. گَ))
جزیه، باج، سرگزید
تصویری از سرگزیت
تصویر سرگزیت
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سرازیر
تصویر سرازیر
دارای سراشیبی، سرنگون، مقابل سربالا، رو به پایین
سرازیر شدن: در سراشیبی رفتن، رو به پایین رفتن، سرنگون شدن
سرازیر کردن: جاری کردن، سرنگون کردن، واژگون ساختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرگذشت
تصویر سرگذشت
آنچه بر کسی گذشته، حادثه ای که برای کسی رخ داده، شرح حال، برای مثال بپرسیدشان کاندر این ساده دشت / چه دارید از افسانه ها سرگذشت (نظامی۶ - ۱۱۱۳)
فرهنگ فارسی عمید
گاو و گوسفند یا اسب که در قدیم برای پادشاه یا حاکم از گله جدا می کردند و می برند
فرهنگ فارسی عمید
(سَ گُ)
آن باشد که کسان حاکم از هر گلۀ گوسفند و گاوو ایلخی اسب یک گوسفند و یک گاو و یک اسب انتخاب و گزین کرده بگیرند. (برهان) (جهانگیری). عمده از مواشی که برای حاکم انتخاب کنند. (آنندراج) :
اندر آن میدان که راند فوج دشمن چون رمه
تیغ او از گلۀ بدخواه خواهد سرگزین.
ذوالفقار علی شیروانی
لغت نامه دهخدا
(سَ گَ)
سرگزیت است که جزیه و زری باشد که از کفار گیرند. (برهان). سرگزیت. (جهانگیری)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سرمدیت
تصویر سرمدیت
همیشگی و ابدیت و ازلیت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرکزیت
تصویر مرکزیت
تمرکز، مرکز بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سروییت
تصویر سروییت
فرانسوی دستارچه دستار خوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرازیر
تصویر سرازیر
واژگون، رو به پائین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرگذشت
تصویر سرگذشت
واقعه و احوال، ماجرا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سربزیر
تصویر سربزیر
با شرم و حیا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرگزید
تصویر سرگزید
پولی که مسلمانان سر شمار از کافران میگرفتند جزیه
فرهنگ لغت هوشیار
انتخاب عمال حاکم از هر گله گوسفند و گاو و ایلخی اسب یک گاو یک گوسفند و یک اسب را و آن رسمی معمول بود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرگزید
تصویر سرگزید
((~. گَ))
جزیه، باج، سرگزیت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرگزین
تصویر سرگزین
((~. گُ))
انتخاب تعدادی دام (گاو، گوسفند، اسب..) توسط عمال حاکم که از گله جدا می کردند و می بردند و آن رسمی معمول بود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرازیر
تصویر سرازیر
((سَ))
رو به پایین، سراشیب، سراشیب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرگذشت
تصویر سرگذشت
((سَ گُ ذَ))
رویداد، واقعه، شرح حال
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مرکزیت
تصویر مرکزیت
((مَ کَ یَّ))
مرکز بودن، تمرکز و تجمع امور در یک محل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرگذشت
تصویر سرگذشت
شرح حال، حکایت، احوال
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مرکزیت
تصویر مرکزیت
Centrality
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مرکزیت
تصویر مرکزیت
centralité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مرکزیت
تصویر مرکزیت
centralidad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مرکزیت
تصویر مرکزیت
केंद्रीयता
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از مرکزیت
تصویر مرکزیت
centralità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مرکزیت
تصویر مرکزیت
centralidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مرکزیت
تصویر مرکزیت
centraliteit
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مرکزیت
تصویر مرکزیت
центральність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مرکزیت
تصویر مرکزیت
центральность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مرکزیت
تصویر مرکزیت
centralność
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مرکزیت
تصویر مرکزیت
Zentralität
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مرکزیت
تصویر مرکزیت
sentralitas
دیکشنری فارسی به اندونزیایی