- سروج
- جمع سرج، زین ها پالان ها
معنی سروج - جستجوی لغت در جدول جو
- سروج
- سرج ها، زین بر پشت اسب ها، جمع واژۀ سرج
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع برج، دژها کوشک ها، آبام ها اختران جمع برج
جمع درج
برون رفت، برونروی
آنتن
آهک خاکستر آمیخته
بیرون شدن، بیرون رفتن
روایی یافتن، گرد چیزی گردیدن
پوست خراشید گی سوگند خورنده زن
گول نادان
اکسید سرب
پارسی تازی شگته سرمج سرمک از گیاهان دارویی گیاهی است از تیره اسفنجیان که در نواحی گرم و معتدل آسیا و اروپا روید (در خراسان نیز روییده میشود) گیاهی است یکساله و علفی که گلهایش منظم و کاملند و جزو سبزیهای صحرایی در آش و غذاهای مختلف مصرف میشود دانه اش قی آور است قطف سرمج سرمق
زین ساز، زین فروش، دروغ گوی
چوبی که سرش خمیده باشد
سرگروه گروهبان
منسوب به سرو، نوعی از خطوط اسلامی شجری. شاخ جانوران سرو
کنگر
دزد دزد سرگردنه
سخت و بزرگ
جبرئیل، فرشته
شادمانه کردن، شاد کردن مهتر و رئیس و بزرگ و خداوند و پیشوا
آواز نشاط انگیز یا مهیج (انسان پرنده) نغمه، شعر آهنگدار دارای جنبه حماسی ملی وطنی. یا سرود پارسی. یکی از آهنگهای موسیقی قدیم. یا سرود شاهنشاهی. سرود حاکی از ستایش شاه. یا سرود ماورا النهری. یکی از آهنگهای موسیقی قدیم. یا سرود ملی. سرود رسمی یک کشور و آن حاکی از روحیه تاریخ و سنن آن کشور است
چرا کردن
بادسخت، آله (عقاب)
جمع شرج، آبراهه ها
حدیث، سخن، افسانه، برای مثال چند دهی وعدۀ دروغ همی چند / چند فروشی به من تو این سرو سروا (اورمزدی - شاعران بی دیوان - ۲۷۵) ، شعر
چیزی که سرش خمیده باشد، ویژگی فرش یا هر چیز دیگر که یک بر آن کوتاه تر از بر دیگر باشد
فرج ها، جمع واژۀ فرج
رواج دهنده، ترویج کننده
زین ساز، زین فروش، زین گر