راه یا راه روشن بدان جهت که رونده در آن غایب میشود مانند غیبت طعام فروخورده. (منتهی الارب) (آنندراج). راه روشن، چه رونده در آن پنهان میشود، آنچنانکه طعام بلعیده. (اقرب الموارد)
راه یا راه روشن بدان جهت که رونده در آن غایب میشود مانند غیبت طعام فروخورده. (منتهی الارب) (آنندراج). راه روشن، چه رونده در آن پنهان میشود، آنچنانکه طعام بلعیده. (اقرب الموارد)
کلام منظوم و شعر. (برهان) (غیاث). شعر پارسی. (تفلیسی) : دگر نخواهم گفتن همی ثنا وغزل که رفت یکرهه بازار و قیمت سرواد. لبیبی (از لغت فرس ص 108). زهی به عدل تو مرهون عمارت دنیا خهی به مدح تومشحون رسایل و سرواد. شمس فخری. ، سرود، افسانه و افسون. (برهان)
کلام منظوم و شعر. (برهان) (غیاث). شعر پارسی. (تفلیسی) : دگر نخواهم گفتن همی ثنا وغزل که رفت یکرهه بازار و قیمت سرواد. لبیبی (از لغت فرس ص 108). زهی به عدل تو مرهون عمارت دنیا خهی به مدح تومشحون رسایل و سرواد. شمس فخری. ، سرود، افسانه و افسون. (برهان)
مخفف ساروان که بمعنی ساربان و شتربان باشد. (آنندراج) ، رئیس. سرور، افسر ارتش بالاتر از ستوان یکم و پائین تر از سرگرد. سلطان. (فرهنگ فارسی معین). - سروان شهربانی، افسری که جزء سازمان شهربانی باشد. سربهر. (فرهنگستان)
مخفف ساروان که بمعنی ساربان و شتربان باشد. (آنندراج) ، رئیس. سرور، افسر ارتش بالاتر از ستوان یکم و پائین تر از سرگرد. سلطان. (فرهنگ فارسی معین). - سروان شهربانی، افسری که جزء سازمان شهربانی باشد. سربهر. (فرهنگستان)
شهرکی است (از حدود خراسان) و او را ناحیتی خرد است که الین خوانند و گرمسیر است. و اندر وی خرما خیزد وجایی استوار است. (حدود العالم). شهرکی از اعمال سیستان. در این شهر میوه های فراوان و انگور و خرمای زیاد یافت شود. و در دومنزلی بست واقع است. (از معجم البلدان). رجوع به سراوان و تاریخ سیستان ص 30 شود
شهرکی است (از حدود خراسان) و او را ناحیتی خرد است که الین خوانند و گرمسیر است. و اندر وی خرما خیزد وجایی استوار است. (حدود العالم). شهرکی از اعمال سیستان. در این شهر میوه های فراوان و انگور و خرمای زیاد یافت شود. و در دومنزلی بست واقع است. (از معجم البلدان). رجوع به سراوان و تاریخ سیستان ص 30 شود
بعضی از شارحان اسکندرنامه به معنی کشتی و سفینه نوشته، و بعضی نوشته اند که قرواط هفت اندچنانکه روس هفت اند. و در مدارالافاضل و مؤید قرواط بمعنی خیک نوشته و آن مشک چرمین باشد که آن را پربادکرده بر آن نشسته از دریا عبور نمایند: ستیزنده روسی زاعلان گرگ شبیخون درآورده همچون تگرگ به دربند آن ناحیه راه یافت به قرواطها سوی مغرب شتافت. نظامی (از آنندراج) (از بهار عجم)
بعضی از شارحان اسکندرنامه به معنی کشتی و سفینه نوشته، و بعضی نوشته اند که قرواط هفت اندچنانکه روس هفت اند. و در مدارالافاضل و مؤید قرواط بمعنی خیک نوشته و آن مشک چرمین باشد که آن را پربادکرده بر آن نشسته از دریا عبور نمایند: ستیزنده روسی زاعلان گرگ شبیخون درآورده همچون تگرگ به دربند آن ناحیه راه یافت به قرواطها سوی مغرب شتافت. نظامی (از آنندراج) (از بهار عجم)