جدول جو
جدول جو

معنی سره - جستجوی لغت در جدول جو

سره
خالص
تصویری از سره
تصویر سره
فرهنگ واژه فارسی سره
سره
نیکو، خوب، پسندیده
تصویری از سره
تصویر سره
فرهنگ لغت هوشیار
سره
گودی کوچکی که روی شکم انسان است، ناف
تصویری از سره
تصویر سره
فرهنگ فارسی عمید
سره
مقابل ناسره، بی غش، خالص، پسندیده، پاکیزه، گزیده، برگزیده، خوب، نیکو، نغز، بی عیب، برای مثال بپرسید از احوال میش و بره / نیوشنده دادش جواب سره (نظامی۶ - ۱۰۶۵)
تصویری از سره
تصویر سره
فرهنگ فارسی عمید
سره
((سُ رَّ))
ناف
تصویری از سره
تصویر سره
فرهنگ فارسی معین
سره
((سَ رَ یا رِ))
نیکو، خوب، خالص، بی عیب، برگزیده، زر تمام عیار
تصویری از سره
تصویر سره
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سرهب
تصویر سرهب
کانا، پرنوش، پرخور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بسره
تصویر بسره
نو دمیده از گیاه یک دانه غوره خرما
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دسره
تصویر دسره
از دو طرف یا از دو جانب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آسره
تصویر آسره
دوال
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آسره
تصویر آسره
دوال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسره
تصویر اسره
خاندان، دودمان، عائله، خانواده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سره گی
تصویر سره گی
خلوص
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سره کردن
تصویر سره کردن
انتقاد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سرهنگی
تصویر سرهنگی
شغل و رتبه سرهنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرهنگ فش
تصویر سرهنگ فش
سرهنگ مانند سرهنگ پایه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرهنگ شمار
تصویر سرهنگ شمار
همردیف سرهنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرهنگ
تصویر سرهنگ
افسر ارتش، پهلوان و مبارز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرهم بندی
تصویر سرهم بندی
کاری بسرعت و بی دقت کافی و تنها برای ادای تکلیف انجام دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرهفه
تصویر سرهفه
نیکو پروری کودک را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرهده
تصویر سرهده
بریدن کوهان، نیکو پروری کودک را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرهد
تصویر سرهد
پیه کوهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرهبه
تصویر سرهبه
تنومند زن دراز و تنومند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرهال
تصویر سرهال
سرگشته سرگردان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سره مرد
تصویر سره مرد
نیکخواه خیر اندیش، کارساز کارگزار، زیرک هوشیار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سره گر
تصویر سره گر
ناقد، صراف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سره کردن
تصویر سره کردن
خوب کردن کاری را نیکوکردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سره سره
تصویر سره سره
نیک نیک خوب و از روی دقت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرهال
تصویر سرهال
سرگشته، سرگردان، حیران، پریشان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سره مرد
تصویر سره مرد
مرد برگزیده، جوانمرد، کنایه از بی ریا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرهم بندی
تصویر سرهم بندی
کاری را سرسری انجام دادن، چیزی سست و بی دوام ساختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرهنگ
تصویر سرهنگ
افسر ارتش که درجه اش بالاتر از سرگرد و پایین تر از سرتیپ است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرهنگ
تصویر سرهنگ
((سَ هَ))
فرمانده، فرمانده قشون، افسری که درجه او بالاتر از سرگرد است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرهم بندی
تصویر سرهم بندی
((سَ رِ هَ. بَ))
کاری را سرسری انجام دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرهال
تصویر سرهال
((سَ))
سرگردان
فرهنگ فارسی معین