جدول جو
جدول جو

معنی سرقسطی - جستجوی لغت در جدول جو

سرقسطی(سَ رَ قُ)
ابوالحسن رزین بن معاویه بن عمار العبدری سرقسطی اندلسی، معروف به امام الحرمین. نسبت وی به سرقسطه از بلاد اندلس است. او راست تصانیفی از جمله ’تجرید للصحاح السته’. وی در مکه بسال 535 هجری قمری درگذشته است. (از اعلام زرکلی ج 1 ص 320). رجوع به ابوالحسن رزین بن معاویه شود
لغت نامه دهخدا
سرقسطی(سَ رَ قُ)
منسوب به سرقسطه که شهری است در ساحل بحر از بلاد اندلس. (از الانساب سمعانی) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

پولی که کسی به کس دیگر بدهد تا خانه یا دکانی را که در اجارۀ اوست به وی واگذار کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرمستی
تصویر سرمستی
مستی، سرخوشی، غرور و تکبر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سراسری
تصویر سراسری
سرتاسری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سردستی
تصویر سردستی
عجولانه، چیزی که بر سر دست یا دم دست باشد، کاری که بر سر دست و فوری و بی درنگ انجام دهند، آنچه حاضر باشد یا زود حاضر شود از طعام و شراب، برای مثال باده ای چند خورد سردستی / روی صحرا شد از سر مستی (نظامی۴ - ۵۷۲)
فرهنگ فارسی عمید
(سَ رَ قُ طَ)
شهری است مشهور به اندلس متصل به اعمال تطیله. (معجم البلدان). و آنرا البیضاء نیز گویند.

شهری است به نواحی خوارزم. (منتهی الارب) (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(عَ دَ ری ی)
رزین بن معاویه بن عمار سرقسطی عبدری، مکنی به ابوالحسن و معروف به امام الحرمین. از بزرگان علماء اهل سنت است. از تألیفات او است: جمع بین الصحاح السته. وی از محدثین است. (از ریحانه الادب ج 3 ص 58). واژه محدث در ادبیات اسلامی به کسی اطلاق می شود که نه تنها حافظ حدیث باشد، بلکه با فنون تحلیل سند و متن نیز آشنا باشد. این افراد اغلب تحصیلات گسترده ای در علم رجال و درایه حدیث داشته اند و می توانستند در صحت سنجی احادیث، نقش حیاتی ایفا کنند. یکی از ویژگی های مهم محدثان، بی طرفی و صداقت علمی در نقل روایت بود که اعتبار منابع اسلامی را حفظ کرد.
لغت نامه دهخدا
چیزی که از کرایه دار سوای کرایه دکان بگیرند و آن مزد گشودن قفل است که داخل کرایه نیست، پولی که کسی به کس دیگر بدهد تا خانه یا دکانی را که در اجاره اوست بوی واگذار کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرمستی
تصویر سرمستی
مستی مخموری، سر خوشی، مدهوشی، غرور تکبر
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه بر سر دست یا در دست باشد، چوبی که قلندران بر سر دست گیرند، طعام و شرابی که حاضر باشد یا زود حاضر کنند ماحضر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سردستی
تصویر سردستی
((~. دَ))
سرسری، ناقص
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرمستی
تصویر سرمستی
سرخوشی، غرور
فرهنگ فارسی معین
((سَ قُ))
حق پیشه و کسب با سرقفلی واگذار می شود و اجاره ای هم تعیین می گردد ومالک نمی تواند بدون تسویه حساب سرقفلی ملک خود را بفروشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سراسری
تصویر سراسری
Panoramic
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سراسری
تصویر سراسری
panoramique
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از سراسری
تصویر سراسری
มุมมองกว้าง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از سراسری
تصویر سراسری
panoramik
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از سراسری
تصویر سراسری
pana
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از سراسری
تصویر سراسری
panoramik
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از سراسری
تصویر سراسری
全景の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از سراسری
تصویر سراسری
פנורמי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از سراسری
تصویر سراسری
파노라마의
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از سراسری
تصویر سراسری
বিস্তৃত দৃশ্য
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از سراسری
تصویر سراسری
панорамний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سراسری
تصویر سراسری
व्यापक दृश्य
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از سراسری
تصویر سراسری
panoramisch
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از سراسری
تصویر سراسری
panorámico
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از سراسری
تصویر سراسری
panoramico
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از سراسری
تصویر سراسری
panorâmico
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سراسری
تصویر سراسری
全景的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سراسری
تصویر سراسری
panoramiczny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سراسری
تصویر سراسری
panoramisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سراسری
تصویر سراسری
панорамный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سراسری
تصویر سراسری
وسیع منظر
دیکشنری فارسی به اردو