جدول جو
جدول جو

معنی سرفروشی - جستجوی لغت در جدول جو

سرفروشی
(سَ فُ)
کنایه از دلیری و شجاعت، وفاداری، جانبازی. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سرفرازی
تصویر سرفرازی
سرافرازی، سربلندی، افتخار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرتراشی
تصویر سرتراشی
شغل و عمل سرتراش
فرهنگ فارسی عمید
(فُ)
بوی فروشی. شغل عطار و مشک فروش. عمل بوفروش:
در چین سر زلف تو دربوی فروشی
دم جز بخطا می نزند نافۀ آهو.
ابن یمین.
، جایی یا چاهی که در آن غله پنهان کنند. (ناظم الاطباء) :
غله کردی به زیربوک نهان
چون نرانند بوک بر سر تو.
طیان.
، ترجمه فرض هم هست. (برهان) (آنندراج). واجب و فرض الهی. (ناظم الاطباء).
لغت نامه دهخدا
(فُ)
عمل بارفروش. سمت و کار بارفروش. رجوع به بارفروش شود
لغت نامه دهخدا
(بَ فُ)
اختلاف. تمایز. اختلاف مراتب و درجات:
برفرودی بسی است در مردم
گرچه از راه نام هموارند.
ناصرخسرو.
برفرودی اندر مزاج مردمان بسیار است. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). برفرودی را دو طرف است و هر طرفی را حدیست. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
لغت نامه دهخدا
(دُ فُ)
عمل در فروش. فروختن در:
خاک درسا کرد خاقانی و گفت
در فروشی را دکان در بسته ام.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(تَ فُ)
فروختن هر شمارۀ روزنامه را و گرفتن بهای همان یک شماره. مقابل آبونمان. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(نَ دَ / دِ)
فروشندۀ سر. آنکه کلۀ گوسفند و بز فروشد. کله فروش:
پدید آمدش سرفروشی براه
وزو دور بد پهلوان سپاه
یکی پاک چپین پوشیده داشت
بسی سر برو بر همی برگذاشت.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
تصویری از یارفروشی
تصویر یارفروشی
کنایه از تعریف کردن و تحسین نمودن میباشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرخرویی
تصویر سرخرویی
حالت و کیفیت سرخرو
فرهنگ لغت هوشیار
پارچه ای باریک که نظامیان بر دو دوش جامه دوزند و روی آن را درجه نظامی نصب کنند پاگون: برق سردوشیهای او چشمها را خیره کرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرفرازی
تصویر سرفرازی
مفاخرت، مباهات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فخرفروشی
تصویر فخرفروشی
التّفاخر
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از فخرفروشی
تصویر فخرفروشی
Snobbishness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از فخرفروشی
تصویر فخرفروشی
snobisme
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از فخرفروشی
تصویر فخرفروشی
気取った態度
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از فخرفروشی
تصویر فخرفروشی
غرور
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از فخرفروشی
تصویر فخرفروشی
দম্ভ
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از فخرفروشی
تصویر فخرفروشی
การดูถูกผู้อื่น
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از فخرفروشی
تصویر فخرفروشی
tabia ya kifahari
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از فخرفروشی
تصویر فخرفروشی
züppecilik
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از فخرفروشی
تصویر فخرفروشی
속물근성
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از فخرفروشی
تصویر فخرفروشی
势利
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از فخرفروشی
تصویر فخرفروشی
יָמִינוּת
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از فخرفروشی
تصویر فخرفروشی
kesombongan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از فخرفروشی
تصویر فخرفروشی
घमंड
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از فخرفروشی
تصویر فخرفروشی
snobisme
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از فخرفروشی
تصویر فخرفروشی
esnobismo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از فخرفروشی
تصویر فخرفروشی
снобізм
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از فخرفروشی
تصویر فخرفروشی
snobizm
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از فخرفروشی
تصویر فخرفروشی
Snobismus
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از فخرفروشی
تصویر فخرفروشی
снобизм
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از فخرفروشی
تصویر فخرفروشی
esnobismo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از فخرفروشی
تصویر فخرفروشی
snobismo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی