جدول جو
جدول جو

معنی سرشاخ - جستجوی لغت در جدول جو

سرشاخ
شاخه باریک و نازک درخت، سرشاخه
تصویری از سرشاخ
تصویر سرشاخ
فرهنگ لغت هوشیار
سرشاخ
نوک شاخۀ درخت، شاخۀ باریک و نازک درخت، حالت دو قوچ جنگی که شاخ در شاخ یکدیگر بگذارند، در ورزش در کشتی، گلاویزی و زورآزمایی دو کشتی گیر با هم
سرشاخ شدن: کنایه از در ورزش در کشتی، گلاویز شدن دو کشتی گیر در آغاز کشتی، زورآزمایی دو کشتی گیر با هم بی آنکه یکدیگر را زمین بزنند
تصویری از سرشاخ
تصویر سرشاخ
فرهنگ فارسی عمید
سرشاخ
نوک شاخه درخت، شاخه باریک و نازک، نوک شاخ حیوان، گلاویز شدن دو کشتی گیر با هم
تصویری از سرشاخ
تصویر سرشاخ
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سرشار
تصویر سرشار
مملو
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پرشاخ
تصویر پرشاخ
که شاخهای بسیار دارد (حیوان درخت) انبوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرساخ
تصویر سرساخ
ابریشم باریک هموار و نرم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرشار
تصویر سرشار
پر، لبریز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرشاخ
تصویر پرشاخ
درختی که شاخه های بسیار داشته باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرشار
تصویر سرشار
((سَ))
لبریز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرشار
تصویر سرشار
لبریز، پر، لبالب
فرهنگ فارسی عمید
گلاویز شدن دو گاو با هم و بند کردن شاخهای خود به یکدیگر، (کشتی) گلاویز شدن دو کشتی گیر در آغاز کشتی، بپر و پای کسی پیچیدن پر خاش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرشاخ شدن
تصویر سرشاخ شدن
در ورزش کشتی گلاویز شدن دو کشتی گیر در آغاز کشتی، زورآزمایی دو کشتی گیر با هم بی آنکه یکدیگر را زمین بزنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرشاخ شدن
تصویر سرشاخ شدن
((~. شُ دَ))
گلاویز شدن، درگیر شدن
فرهنگ فارسی معین