- سرسالاری
- عمل و شغل سالار، سالی یک روز بیگاری کردن) سالاران (برای سر سالار (خراسان)
معنی سرسالاری - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
رئیس دسته ای از سالاران
سردستۀ سالاران
سربالا بودن، مقابل سرازیری و سراشیبی، ارتفاع، بلندی
((پِ دَ))
فرهنگ فارسی معین
نوعی نظام اجتماعی و نظام دودمانی که در آن پدر یا مسن ترین فرد ذکور طایفه سرپرستی طایفه را بر عهده دارد
عمل و شغل سرایدار
حکومت
مهتری، ریاست، پادشاهی، پیری، سالخوردگی