معنی پدرسالاری - فرهنگ فارسی معین
معنی پدرسالاری
- پدرسالاری((پِ دَ))
- نوعی نظام اجتماعی و نظام دودمانی که در آن پدر یا مسن ترین فرد ذکور طایفه سرپرستی طایفه را بر عهده دارد
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با پدرسالاری
مادرسالاری
- مادرسالاری
- نوعی نظام اجتماعی که در آن مادر صاحب اختیار و رییس خانواده است
فرهنگ فارسی معین
بارسالاری
- بارسالاری
- کار و شغل بارسالار، درختچه، در اصطلاح مردم فارس
لغت نامه دهخدا
سرسالاری
- سرسالاری
- عمل و شغل سالار، سالی یک روز بیگاری کردن) سالاران (برای سر سالار (خراسان)
فرهنگ لغت هوشیار