- سرزدگی (سَ زَ دَ / دِ)
پریشانی:
مرا ز سرزدگی کز فلک شوم در دل
بجز مدیح ملک فکرتی نماند صواب.
مسعودسعد
مرا ز سرزدگی کز فلک شوم در دل
بجز مدیح ملک فکرتی نماند صواب.
مسعودسعد
معنی سرزدگی - جستجوی لغت در جدول جو
- سرزدگی
پریشانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(نَ مَ زَ دَ / دِ)
لغت نامه دهخدا
کنایه از چیز بران چون خنجر و تیغ. (آنندراج) (بهار عجم) :
تیغ زبان عارفان رنگ گرفت و همچنان
عشق تو جلوه میدهد خنجر سرزدای را.
بابافغانی (از بهار عجم)
تیغ زبان عارفان رنگ گرفت و همچنان
عشق تو جلوه میدهد خنجر سرزدای را.
بابافغانی (از بهار عجم)
(سَ زِ دَ / دِ)
لغت نامه دهخدا
حالت و چگونگی سرزنده. بانشاط بودن. رجوع به مادۀ بعد شود، مهتری. بزرگی:
هر آنکه دعوی سرزندگی کند در نظم
اگرچه لاف سخن مردۀ ترا عار است.
میر یحیی شیرازی (از آنندراج)
هر آنکه دعوی سرزندگی کند در نظم
اگرچه لاف سخن مردۀ ترا عار است.
میر یحیی شیرازی (از آنندراج)
Effervescence, Liveliness, Peppiness, Perkiness, Spiritedness, Vivaciousness
шипучесть , живость , бодрость , жизнерадостность , оживлённость
سرزندگی
ฟอง , ความมีชีวิตชีวา , ความกระฉับกระเฉง , ความกระปรี้กระเปร่า , ความสดใส
