جدول جو
جدول جو

معنی سررسیدن - جستجوی لغت در جدول جو

سررسیدن
حاضرآمدن، به انتها رسیدن مدت
تصویری از سررسیدن
تصویر سررسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
سررسیدن
((~. رَ یا رِ دَ))
ناگهان رسیدن
تصویری از سررسیدن
تصویر سررسیدن
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دررسیدن
تصویر دررسیدن
رسیدن واصل شدن، آمدن، فراهم شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بررسیدن
تصویر بررسیدن
وا رسی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
ناگهان رسیدن ناگاه حاضر شدن: به سبب تعمیر جاده راه بسته شد سه اتومبیل دیگر هم سر رسید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دررسیدن
تصویر دررسیدن
رسیدن، فرارسیدن، به موقع رسیدن، ناگاه وارد شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سر رسیدن
تصویر سر رسیدن
ناگهان از راه رسیدن، فرارسیدن موعد کاری، فرارسیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بررسیدن
تصویر بررسیدن
بررسی کردن، وارسی کردن، رسیدگی کردن به کاری، پرسیدن، برای مثال آز بگذار که با آز به حکمت نرسی / ور بیان بایدت از حال سنائی بررس (سنائی۲ - ۱۸۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بررسیدن
تصویر بررسیدن
((بَ. رِ دَ))
تحقیق کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دررسیدن
تصویر دررسیدن
((دَ رِ دَ))
رسیدن، به موقع رسیدن، فراهم شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سررسید
تصویر سررسید
موعود، موعد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سررسید
تصویر سررسید
روز موعود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سررسید
تصویر سررسید
موعد، در بانکداری موعد پرداخت پول سند، دفتر تقویم دار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سررسید
تصویر سررسید
((~. رَ یا رِ))
زمان پرداخت پولی که از بانک به عنوان وام گرفته شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هراسیدن
تصویر هراسیدن
وحشت کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بسر رسیدن
تصویر بسر رسیدن
باخر رسیدن، برباد رفتن نابود شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خبررسیدن
تصویر خبررسیدن
آگاهی رسیدن اطلاع رسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سر رسید
تصویر سر رسید
موعد پرداخت پول (سفته برات و غیره)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرائیدن
تصویر سرائیدن
نغمه کردن و سرود گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
سراینده سروده سرایش) آواز خواندن تغنی کردن سراییدن، ساختن سرود و شعر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرکشیدن
تصویر سرکشیدن
ابا کردن، قبول ننمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سریشیدن
تصویر سریشیدن
مخلوط کردن آغشته کردن، خمیر کردن، خلق کردن آفریدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سراییدن
تصویر سراییدن
سرود خواندن، آواز خواندن، شعر خواندن، شعر گفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مروسیدن
تصویر مروسیدن
رنج بردن در کاری یا برای چیزی، عادت کردن به چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرارسیدن
تصویر فرارسیدن
رسیدن، درآمدن، نزدیک شدن و رسیدن وقت چیزی یا کاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سکرفیدن
تصویر سکرفیدن
شکرفیدن، سکندری، با سر افتادن به زمین در اثر گیر کردن پا به چیزی هنگام راه رفتن یا دویدن، لغزش، سکندر، به سر در آمدگی، به سر در آمدن، شکوخیدن، اشکوخیدن، آشکوخیدن، اشکوخ، آشکوخ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کریسیدن
تصویر کریسیدن
فریب دادن، فروتنی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گریسیدن
تصویر گریسیدن
فریب دادن حیله کردن، چاپلوسی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مروسیدن
تصویر مروسیدن
عادت کردن، آموخته شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وارسیدن
تصویر وارسیدن
مجددا رسیدن، رسیدن وصول: (آه اگر دست دل من بتمنا نرسد یا دل از چنبر عشق تو بمن وانرسد) (بدایع سعدی)، سرکشی کردن تفتیش کردن، دریافتن ادراک، بی مصرف شدن از کار افتادن بی فایده شدن: (هرکه بما میرسد وا میرسد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هراسیدن
تصویر هراسیدن
واهمه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سراییدن
تصویر سراییدن
((سَ دَ))
آواز خواندن، شعر گفتن، سرودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سریشیدن
تصویر سریشیدن
((س دَ))
آغشته کردن، مخلوط کردن، خمیر کردن، آفریدن، سرشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سکرفیدن
تصویر سکرفیدن
((سَ کَ دَ))
لغزیدن، سکندری خوردن، شکرفیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرکشیدن
تصویر سرکشیدن
((سَ کَ یا کِ دَ))
نافرمانی کردن، رسیدگی کردن، نوشیدن
فرهنگ فارسی معین