کسی که مردم از حرف او خوش نشوند و سخنش در دلها تأثیر نداشته باشد. مرادف سردبیان. (آنندراج) : بوسعت رو از تنگ ظرفان مباش خس شعلۀ سردحرفان مباش. ظهوری (از آنندراج)
کسی که مردم از حرف او خوش نشوند و سخنش در دلها تأثیر نداشته باشد. مرادف سردبیان. (آنندراج) : بوسعت رو از تنگ ظرفان مباش خس شعلۀ سردحرفان مباش. ظهوری (از آنندراج)
کنایه از سراسیمه و حیران. (آنندراج). - رشتۀ سردرگم، رشته ای که سرش یافته نشود. (آنندراج) : با رگ جان کرده ام پیوند آن موی میان رشتۀ حبل المتینم رشتۀسردرگم است. محسن تأثیر (از آنندراج). رشتۀ هر عقدۀ کارم ز بس سردرگم است صد گره افکنده ام تا یک گره وا کرده ام. میر یحیی شیرازی (از آنندراج). - کلاف سردرگم. - مطلب سردرگم، مطلب بهم پیچیده: از ستم آن دهن تنگ نشد طاقتم گرچه خیال دلم مطلب سردرگم است. محسن تأثیر (از آنندراج)
کنایه از سراسیمه و حیران. (آنندراج). - رشتۀ سردرگم، رشته ای که سرش یافته نشود. (آنندراج) : با رگ جان کرده ام پیوند آن موی میان رشتۀ حبل المتینم رشتۀسردرگم است. محسن تأثیر (از آنندراج). رشتۀ هر عقدۀ کارم ز بس سردرگم است صد گره افکنده ام تا یک گره وا کرده ام. میر یحیی شیرازی (از آنندراج). - کلاف سردرگم. - مطلب سردرگم، مطلب بهم پیچیده: از ستم آن دهن تنگ نشد طاقتم گرچه خیال دلم مطلب سردرگم است. محسن تأثیر (از آنندراج)
نام دهی است به همدان. (معجم البلدان). از بلوکات ولایت همدان، حد شمالی کوههای فرقان، شرقی پیشخوار، جنوبی حاجی لو و غربی مهربان. عده قری 72. جمعیت 20000 تن است. (از جغرافیای کیهان). دهی است از دهات همدان. (نزهه القلوب ص 72)
نام دهی است به همدان. (معجم البلدان). از بلوکات ولایت همدان، حد شمالی کوههای فرقان، شرقی پیشخوار، جنوبی حاجی لو و غربی مهربان. عده قری 72. جمعیت 20000 تن است. (از جغرافیای کیهان). دهی است از دهات همدان. (نزهه القلوب ص 72)