بیماریی حاد و ساری که به واسطه ظهور بثوراتی به شکل ماکول سرخ رنگ و علایم عمومی خفیف (خصوصا بزرگ شدن و درد ناک گشتن غدد لفاوی پشت گردن) مشخص است. ماکولها در روز اول شبیه سرخک و روز دوم شبیه مخملک اند و روز سوم محو میشوند این بیماری مصونیت ایجاد میکند. عامل آن نوعی ویروس فیلتران است که در ترشحات بینی و حلق یافت میشود سرخیژه سرخچه سرخک کاذب. توضیح: این بیماری با سرخک نباید اشتباه شود
بیماریی حاد و ساری که به واسطه ظهور بثوراتی به شکل ماکول سرخ رنگ و علایم عمومی خفیف (خصوصا بزرگ شدن و درد ناک گشتن غدد لفاوی پشت گردن) مشخص است. ماکولها در روز اول شبیه سرخک و روز دوم شبیه مخملک اند و روز سوم محو میشوند این بیماری مصونیت ایجاد میکند. عامل آن نوعی ویروس فیلتران است که در ترشحات بینی و حلق یافت میشود سرخیژه سرخچه سرخک کاذب. توضیح: این بیماری با سرخک نباید اشتباه شود
ساعت آبی، وسیله ای برای اندازه گیری زمان در گذشته که در آن از جریان یکنواخت آب استفاده می شد و اسباب آن ظرفی بود با سوراخ کوچک که آب قطره قطره از آن می چکیده و با مدرج ساختن ظرف، گذشت زمان را اندازه می گرفتند و نوعی از آن ظرفی سوراخ دار بوده که آن را پنگان یا فنجان گفته اند، پنگان، پنگ، فنجان
ساعت آبی، وسیله ای برای اندازه گیری زمان در گذشته که در آن از جریان یکنواخت آب استفاده می شد و اسباب آن ظرفی بود با سوراخ کوچک که آب قطره قطره از آن می چکیده و با مدرج ساختن ظرف، گذشت زمان را اندازه می گرفتند و نوعی از آن ظرفی سوراخ دار بوده که آن را پنگان یا فنجان گفته اند، پَنگان، پَنگ، فِنجان
بیماری ویروسی که باعث ایجاد تب، تورم غدد و بروز دانه ها و لکه های سرخ رنگ روی پوست صورت و دیگر قسمت های بدن می شود و عوارض آن بیش تر از سه روز طول نمی کشد
بیماری ویروسی که باعث ایجاد تب، تورم غدد و بروز دانه ها و لکه های سرخ رنگ روی پوست صورت و دیگر قسمت های بدن می شود و عوارض آن بیش تر از سه روز طول نمی کشد
دم جنبانک، پرندۀ کوچک خاکستری رنگ و به اندازۀ گنجشک که بیشتر در کنار آب می نشیند و پشه و مگس صید می کند و غالباً دم خود را تکان می دهد دم بشکنک، دمتک، دم سنجه، دم سیجه، دم سیچه، سیسالنگ، شیشالنگ، کراک، آبدارک، گازرک
دُم جُنبانَک، پرندۀ کوچک خاکستری رنگ و به اندازۀ گنجشک که بیشتر در کنار آب می نشیند و پشه و مگس صید می کند و غالباً دم خود را تکان می دهد دُم بِشکَنَک، دُمتَک، دُم سَنجه، دُم سیجه، دُم سیچه، سیسالَنگ، شیشالَنگ، کَراک، آبدارَک، گازُرَک
نام پسر افراسیاب است که فرامرز او را زنده گرفت و رستم به کین سیاوش بکشت. (برهان) (انجمن آرا) (جهانگیری) : ز کندآوران سرخه را پیش خواند ز رستم فراوان سخنها براند. فردوسی. تا افراسیاب بشکست و سرخه کشته شد. (مجمل التواریخ و القصص ص 46)
نام پسر افراسیاب است که فرامرز او را زنده گرفت و رستم به کین سیاوش بکشت. (برهان) (انجمن آرا) (جهانگیری) : ز کندآوران سرخه را پیش خواند ز رستم فراوان سخنها براند. فردوسی. تا افراسیاب بشکست و سرخه کشته شد. (مجمل التواریخ و القصص ص 46)
نام موضعی است از مضافات سمنان. دهی از سمنان که سرخه سمنان گویند. (برهان) (رشیدی) (جهانگیری). از بلوکات ولایت سمنان ودامغان خراسان. عده قرا 50. مساحت 12 فرسخ. مرکز سرخه. حد شمال شرقی سنگسر است. (جغرافیای سیاسی کیهان). نام یکی از دهستانهای بخش مرکزی سمنان. آب آن از قنوات. محصول عمده آن غلات و پنبه و تنباکو است. ایستگاههای لاهورد، بیابانک، سرخ دشت در این دهستان واقع است. این دهستان از هشت آبادی و پنجاه مزرعه تشکیل شده. جمعیت آن در حدود 7200 تن است. قرای مهم آن لاسجرد و بیابانک است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
نام موضعی است از مضافات سمنان. دهی از سمنان که سرخه سمنان گویند. (برهان) (رشیدی) (جهانگیری). از بلوکات ولایت سمنان ودامغان خراسان. عده قرا 50. مساحت 12 فرسخ. مرکز سرخه. حد شمال شرقی سنگسر است. (جغرافیای سیاسی کیهان). نام یکی از دهستانهای بخش مرکزی سمنان. آب آن از قنوات. محصول عمده آن غلات و پنبه و تنباکو است. ایستگاههای لاهورد، بیابانک، سرخ دشت در این دهستان واقع است. این دهستان از هشت آبادی و پنجاه مزرعه تشکیل شده. جمعیت آن در حدود 7200 تن است. قرای مهم آن لاسجرد و بیابانک است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
پرنده ای است سپیددم درازنوک و آن را ترنک و ترندک گویند. بتازیش صعوه و هند مموله نامند. (شرفنامه منیری). نام جانوری است پرنده و کوچک جثه و درازدم که بیشتر بر کناره های آب باشند و دم جنباند و آن را مرغ فاطمه خوانند و به عربی صعوه گویند. (برهان). مرغی است و در تحفه آمده مرغ سقا است و بخای معجمه آمده و این بیت را شاهدآورده. سریچه مرغ سقا بود. دقیقی گوید: گشته پلوک بسان سرایچه بانگ سریچه خاسته اندر سرای او. دقیقی. بسان دراج از امتحان نوا برکش سریچه وار گلو اندر امتحان بگشا. مسعودسعد. نازیدن ناز و و نواهای سریچه ناطق کند آن مردۀ بی نطق و بیان را. سنایی. رجوع به سریجه و سریخه شود
پرنده ای است سپیددم درازنوک و آن را ترنک و ترندک گویند. بتازیش صعوه و هند مموله نامند. (شرفنامه منیری). نام جانوری است پرنده و کوچک جثه و درازدم که بیشتر بر کناره های آب باشند و دم جنباند و آن را مرغ فاطمه خوانند و به عربی صعوه گویند. (برهان). مرغی است و در تحفه آمده مرغ سقا است و بخای معجمه آمده و این بیت را شاهدآورده. سریچه مرغ سقا بود. دقیقی گوید: گشته پلوک بسان سرایچه بانگ سریچه خاسته اندر سرای او. دقیقی. بسان دراج از امتحان نوا برکش سریچه وار گلو اندر امتحان بگشا. مسعودسعد. نازیدن ناز و و نواهای سریچه ناطق کند آن مردۀ بی نطق و بیان را. سنایی. رجوع به سریجه و سریخه شود
سرخزه. سرخژه. سرخچه. رجوع کنید به سرخژه و سرخو. دزفولی ’سریزه’، گیلکی ’سورخجه’. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). نوعی از دمیدگی و حصبه باشد که بیشتر کودکان را بهم میرسد و آن جوششی بود سرخ رنگ و علامت آن تب دایمی و بدبویی نفس و اضطراب و بی خوابگی و تشنگی باشد. (برهان) (جهانگیری). حصبه. (محمود بن عمر) : در سرخجه بعد روز ثالث ترشی زنهار مده وگرنه بیمارکشی در تنقیه سعی کن بروز اول رگ زن چه دویم بود اگر تیزهشی. یوسفی طبیب (از جهانگیری)
سرخزه. سرخژه. سرخچه. رجوع کنید به سرخژه و سرخو. دزفولی ’سریزه’، گیلکی ’سورخجه’. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). نوعی از دمیدگی و حصبه باشد که بیشتر کودکان را بهم میرسد و آن جوششی بود سرخ رنگ و علامت آن تب دایمی و بدبویی نفس و اضطراب و بی خوابگی و تشنگی باشد. (برهان) (جهانگیری). حصبه. (محمود بن عمر) : در سرخجه بعد روز ثالث ترشی زنهار مده وگرنه بیمارکشی در تنقیه سعی کن بروز اول رگ زن چه دویم بود اگر تیزهشی. یوسفی طبیب (از جهانگیری)
دهی جزء دهستان مزدقان بخش حومه شهرستان ساوه. دارای 216 تن سکنه است. آب آن از رودخانه و فرقان. محصول آن غلات، بنشن، پنبه، انار، انجیر. مزرعۀ نفران جزء این ده است. قلعه خرابه ای در اراضی این ده وجود دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
دهی جزء دهستان مزدقان بخش حومه شهرستان ساوه. دارای 216 تن سکنه است. آب آن از رودخانه و فرقان. محصول آن غلات، بنشن، پنبه، انار، انجیر. مزرعۀ نفران جزء این ده است. قلعه خرابه ای در اراضی این ده وجود دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
دهی است از دهستان شبانکارۀ بخش برازجان شهرستان بوشهر. دارای 200 تن سکنه. آب آن از چاه و محصول آن غلات است. اهالی به کشاورزی گذران میکنند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
دهی است از دهستان شبانکارۀ بخش برازجان شهرستان بوشهر. دارای 200 تن سکنه. آب آن از چاه و محصول آن غلات است. اهالی به کشاورزی گذران میکنند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
سرخزه. سرخژه. سرخیژه. سرخچه. رجوع کنید به سرخیژه. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). نوعی از حصبه باشد و با زای نقطه دار هم آمده است. (برهان) (آنندراج). نوعی از علت دمیدگی که بیشتر کودکان را بر روی دمد. به تازیش حصبه و هند بودری نامند و آن را سرک و شرک نیز گویند. (شرفنامۀ منیری). سرخجه. (جهانگیری)
سرخزه. سرخژه. سرخیژه. سرخچه. رجوع کنید به سرخیژه. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). نوعی از حصبه باشد و با زای نقطه دار هم آمده است. (برهان) (آنندراج). نوعی از علت دمیدگی که بیشتر کودکان را بر روی دمد. به تازیش حصبه و هند بودری نامند و آن را سرک و شرک نیز گویند. (شرفنامۀ منیری). سرخجه. (جهانگیری)
از: سرا (سرای) + چه، پسوند تصغیر. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). سرای کوچک. (آنندراج) (برهان). سرای خرد. (شرفنامۀ منیری). خانه کوچک. (صحاح الفرس) : در جامۀ کبود فلک بین و پس بدان کاین چرخ جز سراچۀ ماتم نیامده ست. خاقانی. آن سراچه که هفت پیکر بود بلکه ارتنگ هفت کشور بود. نظامی. رضوان مگر سراچۀ فردوس برگشاد کین حوریان به ساحت دنیی خزیده اند. سعدی. ز خون که رفت شب دوش در سراچۀ چشم شدیم در نظر رهروان خواب خجل. حافظ. ، چیزی بود مانند قفس که ته نداشته باشد و مرغهای خانگی را در زیرآن نگاه دارند. (آنندراج) (برهان) ، کنایه از دنیا. (آنندراج) : آنجا روم که داشتم از ابتدا مقام بگذارم این سراچۀ فانی و بگذرم. خاقانی. غفلت حافظ در این سراچه عجب نیست هرکه به میخانه رفت بی خبر آید. حافظ. در این مقام مجازی بجز پیاله مگیر در این سراچۀ بازیچه غیر عشق مباز. حافظ. ، خیمۀ کلان، نام ساز. (آنندراج)
از: سرا (سرای) + چه، پسوند تصغیر. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). سرای کوچک. (آنندراج) (برهان). سرای خرد. (شرفنامۀ منیری). خانه کوچک. (صحاح الفرس) : در جامۀ کبود فلک بین و پس بدان کاین چرخ جز سراچۀ ماتم نیامده ست. خاقانی. آن سراچه که هفت پیکر بود بلکه ارتنگ هفت کشور بود. نظامی. رضوان مگر سراچۀ فردوس برگشاد کین حوریان به ساحت دنیی خزیده اند. سعدی. ز خون که رفت شب دوش در سراچۀ چشم شدیم در نظر رهروان خواب خجل. حافظ. ، چیزی بود مانند قفس که ته نداشته باشد و مرغهای خانگی را در زیرآن نگاه دارند. (آنندراج) (برهان) ، کنایه از دنیا. (آنندراج) : آنجا روم که داشتم از ابتدا مقام بگذارم این سراچۀ فانی و بگذرم. خاقانی. غفلت حافظ در این سراچه عجب نیست هرکه به میخانه رفت بی خبر آید. حافظ. در این مقام مجازی بجز پیاله مگیر در این سراچۀ بازیچه غیر عشق مباز. حافظ. ، خیمۀ کلان، نام ساز. (آنندراج)
بیماریی حاد و ساری که به واسطه ظهور بثوراتی به شکل ماکول سرخ رنگ و علایم عمومی خفیف (خصوصا بزرگ شدن و درد ناک گشتن غدد لفاوی پشت گردن) مشخص است. ماکولها در روز اول شبیه سرخک و روز دوم شبیه مخملک اند و روز سوم محو میشوند این بیماری مصونیت ایجاد میکند. عامل آن نوعی ویروس فیلتران است که در ترشحات بینی و حلق یافت میشود سرخیژه سرخچه سرخک کاذب. توضیح: این بیماری با سرخک نباید اشتباه شود
بیماریی حاد و ساری که به واسطه ظهور بثوراتی به شکل ماکول سرخ رنگ و علایم عمومی خفیف (خصوصا بزرگ شدن و درد ناک گشتن غدد لفاوی پشت گردن) مشخص است. ماکولها در روز اول شبیه سرخک و روز دوم شبیه مخملک اند و روز سوم محو میشوند این بیماری مصونیت ایجاد میکند. عامل آن نوعی ویروس فیلتران است که در ترشحات بینی و حلق یافت میشود سرخیژه سرخچه سرخک کاذب. توضیح: این بیماری با سرخک نباید اشتباه شود