- سرخط (سَ خَ)
تعلیم خوش نویسان. (غیاث) (آنندراج). سرمشق:
سرخط که برین ورق کشیده ست
شک نیست در آن که آفریده ست.
نظامی.
به سرخطنویسی علم زآن نمط
که رخسار خوبان کند مشق خط.
نورالدین ظهوری (از آنندراج).
، خط و یادداشت روز، نوکری. (غیاث) (آنندراج) :
خطش مشک را داده شرمندگی
پی عاشقان سرخط بندگی.
اشرف (از آنندراج).
، تمسک و قباله. (آنندراج) :
هر گه که فغان از دل پردرد کشیدیم
شد شاخ گل و سرخط مرغان چمن شد.
صائب (از آنندراج).
مجوی سرخط آزادی از فلک صائب
که خود ز کاهکشان طوق در گلو دارد.
صائب (از آنندراج)
سرخط که برین ورق کشیده ست
شک نیست در آن که آفریده ست.
نظامی.
به سرخطنویسی علم زآن نمط
که رخسار خوبان کند مشق خط.
نورالدین ظهوری (از آنندراج).
، خط و یادداشت روز، نوکری. (غیاث) (آنندراج) :
خطش مشک را داده شرمندگی
پی عاشقان سرخط بندگی.
اشرف (از آنندراج).
، تمسک و قباله. (آنندراج) :
هر گه که فغان از دل پردرد کشیدیم
شد شاخ گل و سرخط مرغان چمن شد.
صائب (از آنندراج).
مجوی سرخط آزادی از فلک صائب
که خود ز کاهکشان طوق در گلو دارد.
صائب (از آنندراج)
